عمل بدخدمت. مقابل نیکوخدمتی. (یادداشت مؤلف). بدبندگی. تقصیر. قصور: اما قضای حق برادرش اقچه که بهیچوقت ازو بادرۀ بدخدمتی صادر نشده است جان او ببخشیدم. (جهانگشای جوینی). با تقصیر و بدخدمتی که صادر شد از اهالی آن خشم گرفت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 82)
عمل بدخدمت. مقابل نیکوخدمتی. (یادداشت مؤلف). بدبندگی. تقصیر. قصور: اما قضای حق برادرش اقچه که بهیچوقت ازو بادرۀ بدخدمتی صادر نشده است جان او ببخشیدم. (جهانگشای جوینی). با تقصیر و بدخدمتی که صادر شد از اهالی آن خشم گرفت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 82)
که خلقتی زشت دارد. (یادداشت مؤلف) ، ضعف، بدگمانی و سؤظن. (ناظم الاطباء) ، بدنیتی. بداندیشی: بریده چوطبع مؤمن از مرتد از بددلی و بدی و بدمهری. منوچهری. بددلی در ره نیکی چکنی کاهل نیاز نیک را هم نظر نیک مکافا بیند. خاقانی. - بددلی کردن، بدنیتی و بداندیشی کردن: کینه نورزند و حسد نبرند و بددلی نکنند. (تاریخ قم ص 273)
که خلقتی زشت دارد. (یادداشت مؤلف) ، ضعف، بدگمانی و سؤظن. (ناظم الاطباء) ، بدنیتی. بداندیشی: بریده چوطبع مؤمن از مرتد از بددلی و بدی و بدمهری. منوچهری. بددلی در ره نیکی چکنی کاهل نیاز نیک را هم نظر نیک مکافا بیند. خاقانی. - بددلی کردن، بدنیتی و بداندیشی کردن: کینه نورزند و حسد نبرند و بددلی نکنند. (تاریخ قم ص 273)