جدول جو
جدول جو

معنی بدقدم

بدقدم
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، سیاه دست، بدیمن، میشوم، شمال، بدشگون، منحوس، خشک پی، نامبارک، مشوم، سبز پا، پاسبز، تخجّم، مرخشه، سبز قدم، بداغر، نحس، نافرّخ، شنار، نامیمون
تصویری از بدقدم
تصویر بدقدم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بدقدم

بدقدم

بدقدم
شوم قدم. (آنندراج). بدشگون. بدفال. (ناظم الاطباء). نامبارک پی. شوم پی. مقابل، خوش قدم (مبارک پی). فرخ قدم. (یادداشت مؤلف) :
بدقدم مانند طاوس است در کیشم همای
بس که دیدم دولت ایام را بی اعتبار.
اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

باقدم

باقدم
عاقبت کار باشد از هر شغلی و کاری، و پایان و سرانجام کار
باقدم
فرهنگ لغت هوشیار

بد قدم

بد قدم
بد گام سبز پا خشک پی آنکه قدمش نامبارک باشد شوم نامبارک بدیمن مقابل خوشقدم
فرهنگ لغت هوشیار

باقدم

باقدم
عاقبت کار باشد از هر شغلی و کاری، (اوبهی)، اما ظاهراً مصحف بافدم (= به افدم) است بمعنای عاقبت و پایان و سرانجام، رجوع به باقدم و نیز رجوع به افدم شود
لغت نامه دهخدا

بدقدمی

بدقدمی
نامبارک پیی. (یادداشت مؤلف). بدفالی. بدشگونی
لغت نامه دهخدا