جدول جو
جدول جو

معنی بداخم - جستجوی لغت در جدول جو

بداخم
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، دژبرو، متربّد، ترش روی، ترش رو، روترش، تندرو، زوش، سخت رو، بداغر، گره پیشانی، تیموک، اخم رو، عابس، عبوس، عبّاس
تصویری از بداخم
تصویر بداخم
فرهنگ فارسی عمید
بداخم
(بَ اَ)
ترش رو. اخمو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بداخم
اخمو، بداخلاق، بداغر، بدخلق، بدعنق، ترشرو، عبوس
متضاد: خوشخو، خوشرو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داخم
تصویر داخم
رزق، روزی، خورش
فرهنگ فارسی عمید
(بَ اَ)
بداخم بودن. ترشرویی
لغت نامه دهخدا
(بَ تُ)
که فرزندان بد آرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
رزق و روزی. (جهانگیری) (برهان). رزق. (اوبهی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد اخم
تصویر بد اخم
ترش رو بد خو اخمو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داخم
تصویر داخم
روزی و رزق
فرهنگ لغت هوشیار