جدول جو
جدول جو

معنی بداختری - جستجوی لغت در جدول جو

بداختری(بَ اَ تَ)
نحوست. نحس. منحس. شقاوت. مقابل نیک اختری. (یادداشت مؤلف). بدبختی. بدطالعی:
همچو چنبر باد خفته همچو نیلوفر کبود
قد و خد حاسدت از رنج و از بداختری.
سوزنی.
پیش از من و تو بر رخ جانها کشیده اند
طغرای نیکبختی و نیل بداختری.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادختری
تصویر نادختری
دختری که از زن یا شوهر دیگر باشد، دختراندر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
نگون بختی، شوربختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود زندۀ تک سلولی با شکل های مختلف کروی، بیضی، میله ای و مارپیچی و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران و گیاهان مضر و بیماری زاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باختری
تصویر باختری
مربوط به باختر، غربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بداختر
تصویر بداختر
بدبخت، تیره بخت، بدطالع
فرهنگ فارسی عمید
(گُ تَ / تِ)
عمل گداخته شدن. ذوب شدن
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
قابل گداختن. لایق ذوب
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ / تِ)
بدرفتاری: محتشم خدمتکاران او این مرد (بوسهل زوزنی) بود اما بر مردمان بدساختگی کردی و درشت و ناخوش و صفرایی عظیم داشت. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 25)
لغت نامه دهخدا
(دُ تَ)
دختر زن. دختر شوهر. دختندر. ربیبه
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ تَ پَ / پِ)
بدقدم. نامبارک قدم. (یادداشت مؤلف) :
ببندید کیخسرو شوم را
بداخترپی آن بی بروبوم را.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
منسوب بباختر و جمع آن باختریان است. رجوع بباختر شود
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ تَ)
بدطالع. بدبخت. شوم. (از برهان قاطع) (از هفت قلزم) (آنندراج). نحس. نحس. مشئوم. (مهذب الاسماء) (دهار). لاحوس. (مهذب الاسماءاز مؤلف). انکد. (تاج المصادر بیهقی). شقی. منحوس. مقابل نیک اختر. (یادداشت مؤلف). مدبر:
همی گفت بدروز و بداخترم
بد از دانش آید همی بر سرم.
فردوسی.
کرا ازپس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود.
فردوسی.
بداختر چو از شهر کابل برفت
بدان دشت نخچیر شد شاه تفت.
فردوسی.
بمؤبد چنین گفت پرخشم شاه
که چونین بداختر یکی جایگاه
کنام دد و دام نخچیر باد
بجوی اندرون آبشان تیر باد.
فردوسی.
گر دین حقیقت بپذیری شوی آزاد
زآن پس نبوی نیز سیه روی و بداختر.
ناصرخسرو.
عمرو عاص و یزید بداختر
بسر آب برفکنده سپر.
سنایی.
آنکه را دختر است جای پسر
گرچه شاه است هست بداختر.
سنایی.
بداخترتر از مردم آزار نیست
که روز مصیبت کسش یارنیست.
سعدی (گلستان).
گر انصاف پرسی بداختر کس است
که در راحتش رنج دیگرکس است.
سعدی (بوستان).
بداختری چوتو همصحبت تو بایستی
ولی چنانکه تویی در جهان کجا باشد.
سعدی.
ز انعام و احسان صاحبقران
فراموش کردند بداختران.
عبداﷲ هاتفی.
- بداختر شدن، بدبخت شدن، نحس، بداختر شدن. (از تاج المصادر بیهقی) :
طالع بد بود و بداختر شدم
نامزد کوی قلندر شدم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد اختر
تصویر بد اختر
بدبخت، بد شانس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باختنی
تصویر باختنی
قابل باختن لایق باختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گداختگی
تصویر گداختگی
گداخته بودن مذاب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادختری
تصویر نادختری
دختر زن، دختر شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد اختری
تصویر بد اختری
بد اختر بودن مقابل نیک اختری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گداختنی
تصویر گداختنی
لایق گداختن شایسته ذوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود ذره بینی، میکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
((تِ))
میکروب، موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بداختر
تصویر بداختر
نحس
فرهنگ واژه فارسی سره
ذوب، ذوبان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ادبار، بداقبال، بدبخت، بدطالع، بی طالع، طالع سوخته، بخت برگشته، شوربخت
متضاد: نیک اختر، خوش طالع، شوم، نامبارک، نامیمون، نحس، نژنداختر
متضاد: مبارک، خوش یمن، مبارک، همایون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
Meanness, Misery, Wretchedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
mesquinerie, misère
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
подлость , бедность , убогость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
Gemeinheit, Elend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
підлість , убогість , жалюгідність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
podłość, nędza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
卑鄙 , 痛苦 , 悲惨
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
mesquinhez, miséria
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
meschinità, miseria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
mezquindad, miseria
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدبختی
تصویر بدبختی
gemeenheid, ellende
دیکشنری فارسی به هلندی