نحوست. نَحْس. مَنْحَس. شقاوت. مقابل نیک اختری. (یادداشت مؤلف). بدبختی. بدطالعی: همچو چنبر باد خفته همچو نیلوفر کبود قد و خد حاسدت از رنج و از بداختری. سوزنی. پیش از من و تو بر رخ جانها کشیده اند طغرای نیکبختی و نیل ِ بداختری. سعدی
خامی. پخته نبودن. خامی گوشت و امثال آن. سَلَغ، کال بودن میوه. نارس بودن، بی تجربگی. ناآزمودگی. ناسنجیدگی، جلفی. بی وقاری. سبکی. سبکسری. بی احتیاطی. بی وقاری