جدول جو
جدول جو

معنی بخشداری - جستجوی لغت در جدول جو

بخشداری
شغل و عمل بخشدار، اداره ای که بخشدار در آنجا به کارهای مربوط به بخش رسیدگی می کند
تصویری از بخشداری
تصویر بخشداری
فرهنگ فارسی عمید
بخشداری(بَ)
عمل و شغل بخشدار.
لغت نامه دهخدا
بخشداری
عمل و شغل بخشدار، محلی که بخشدار در آن امور حوزه خود را اداره کند
فرهنگ لغت هوشیار
بخشداری
عمل و شغل بخشدار، محلی که بخشدار در آن حوزه خود را اداره کند
تصویری از بخشداری
تصویر بخشداری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بختیاری
تصویر بختیاری
(پسرانه)
خوشبختی، کامرانی، یکی از تیره های بزرگ کرد لرستان، یکی از لهجه های زبان کردی (نگارش کردی:بهختیاری)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
آبستنی، آبستن بودن، حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن، بارداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغداری
تصویر باغداری
شغل و عمل باغدار
فرهنگ فارسی عمید
کارمند وزارت کشور که چند دهستان را اداره می کند و تحت نظر فرماندار یا استاندار است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بختیاری
تصویر بختیاری
نیک بختی، اقبال، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون
فرهنگ فارسی عمید
(گُ ذَ رَ دَ / دِ)
دارندۀ بخش، گوشت سپل شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گوشت بن انگشتان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گوشت بن انگشتان، نزدیک کف دست. (از اقرب الموارد) ، گوشتی که مایل بسفیدی بود از جهت فساد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، گوشت پاره ای که در چشم خانه روید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کفشداری
تصویر کفشداری
عمل و شغل کفشدار، مزدی که به کفشدار دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشداری
تصویر پیشداری
مامائی، قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشداری
تصویر گوشداری
حالت و چگونگی گوشدار، محافظت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخشدار
تصویر بخشدار
دارنده بخش، کسی که امور یک بخش را تحت نظر فرماندار اداره میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بختیاری
تصویر بختیاری
منسوب به بختیار، ایلی است، گوشه ای در دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشماری
تصویر بیشماری
بیحسابی بی اندازه بودن، بسیار زیاد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
حاملگی، آبستنی
فرهنگ فارسی معین
((بَ))
کسی که از جانب وزارت کشور امور یک بخش را تحت نظر فرماندار ادراه کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
ممانعت، منع، نهی، ابتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باکداری
تصویر باکداری
اکتراث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهشماری
تصویر بهشماری
ترجیح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
Inhibition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
Gestation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
ciążą
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
gestação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
妊娠
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
抑制
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
inhibicja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
ингибирование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
гальмування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
вагітність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
Schwangerschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
Hemmung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
беременность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
inibição
دیکشنری فارسی به پرتغالی