جدول جو
جدول جو

معنی بخشدار

بخشدار((بَ))
کسی که از جانب وزارت کشور امور یک بخش را تحت نظر فرماندار ادراه کند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بخشدار

بخشدار

بخشدار
دارنده بخش، کسی که امور یک بخش را تحت نظر فرماندار اداره میکند
بخشدار
فرهنگ لغت هوشیار

بخشدار

بخشدار
کارمند وزارت کشور که چند دهستان را اداره می کند و تحت نظر فرماندار یا استاندار است
فرهنگ فارسی عمید

بخشدار

بخشدار
دارندۀ بخش، گوشت سپل شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گوشت بن انگشتان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گوشت بن انگشتان، نزدیک کف دست. (از اقرب الموارد) ، گوشتی که مایل بسفیدی بود از جهت فساد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، گوشت پاره ای که در چشم خانه روید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بخشداری

بخشداری
عمل و شغل بخشدار، محلی که بخشدار در آن امور حوزه خود را اداره کند
فرهنگ لغت هوشیار

بخشداری

بخشداری
عمل و شغل بخشدار، محلی که بخشدار در آن حوزه خود را اداره کند
بخشداری
فرهنگ فارسی معین

بخشداری

بخشداری
شغل و عمل بخشدار، اداره ای که بخشدار در آنجا به کارهای مربوط به بخش رسیدگی می کند
بخشداری
فرهنگ فارسی عمید

بشخوار

بشخوار
باز مانده آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند سوء ر بشخور پیش خور
بشخوار
فرهنگ لغت هوشیار