- بخاو
- ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
معنی بخاو - جستجوی لغت در جدول جو
- بخاو
- بخو، حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رعد، غرش
مرد سخت بخیل
گازی است که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات بهوا رود
علیه کسی، بزیان کسی، بزبان کسی
تندر، رعد، برای مثال چون به بانگ آید از هوا بخنو / می خور و بانگ رود و چنگ شنو (رودکی - ۵۴۶) ، هر چیز غرنده
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی
پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس، برماسیدن
پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، سودن، پرواسیدن، بسودن، پرماس، برماسیدن
ماده ای که از مادۀ در حال تبخیر جدا شود و به هوا برود، صورت گازی ماده، گاز
((بُ))
فرهنگ فارسی معین
گازی که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا در اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و به هوا رود
رعد، تندر، بخنو
Vapor
Dampf
vapor
vapore
vapeur
ไอน้ำ
طويلٌ
वाष्प
אֵדִים
mvuke