- بجیله(بُ جَ لَ)
قبیله ای از اعراب بدوی جنوبی که در کوهستان سراط نزدیک طائف زندگی میکرد و بعداً در میان سایر قبایل مضمحل شد و تعداد کمی از آن باقی ماند. فرزدق آنان را مدح کرده است. (از اعلام المنجد). قبیله ای است در یمن از اولاد معدبن عدنان. (آنندراج) (ناظم الاطباء). قبیله ای است از نسل سبا. (انساب سمعانی). و اشعار این قبیله را ابوسعید سکری گرد کرده است. (ابن الندیم). و رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 147 و عقدالفرید ج 2 ص 237 شود، خانه تابستانی. اوبانه. (اوبهی) (فرهنگ شعوری). ایوان و بارگاه. پشکم. خانه تابستانی که اطراف آن را شبکه کرده باشند. (برهان قاطع). غرد. بادغرد. زیرزمین:
از تو خالی نگار خانه جم
فرش دیبا کشیده در بچکم.
رودکی.
هزاران بدش اندرون طاق و خم
به بچکم درش نقش باغ ارم.
فردوسی
از تو خالی نگار خانه جم
فرش دیبا کشیده در بچکم.
رودکی.
هزاران بدش اندرون طاق و خم
به بچکم درش نقش باغ ارم.
فردوسی
