معنی بقیله
- بقیله (بُ قَ لَ)
- مصغر بقله. (ناظم الاطباء) ، بجا آوردن و انجام دادن. (ناظم الاطباء ذیل بکار) :
کنون اندرین هم بکار آورم
برو بر فراوان نگار آورم.
فردوسی.
بد فعل و عوان گرچه شود دوست به آخر
هم بر تو به کار آرد یک روز عوانیش.
ناصرخسرو.
، کشتن و قتل کردن. (ناظم الاطباء ذیل بکار)
