دهی از دهستان اوچ تپۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. سکنۀ آن 170 تن، آب از چشمه. محصول آن غلات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، وسیع. فراخ، آنکه او را تعظیم کنند. مهتر بزرگ با عظمت و جمال. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)
دهی از دهستان اوچ تپۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. سکنۀ آن 170 تن، آب از چشمه. محصول آن غلات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، وسیع. فراخ، آنکه او را تعظیم کنند. مهتر بزرگ با عظمت و جمال. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)
یکی از فرقه های کرد در حوالی موصل که مذهبی خاص و سری دارند و خود را الهی میگویند که ظاهراً مراد علی اللهی است. در خاک ایران قرب مرز ترکیه هم از این قوم دیده شده است. (از کرد و پیوستگی نژادی او ص 125)
یکی از فرقه های کرد در حوالی موصل که مذهبی خاص و سری دارند و خود را الهی میگویند که ظاهراً مراد علی اللهی است. در خاک ایران قرب مرز ترکیه هم از این قوم دیده شده است. (از کرد و پیوستگی نژادی او ص 125)
تثنیۀ رجا. دو ناحیه. (ناظم الاطباء). تثنیۀ رجا. (منتهی الارب). و منه فی الاستهزاء: رمی به الرجوان ، أرادوا انه وقع فی المهالک. (منتهی الارب). رمی به الرجوان، در مهالک افتاد، و نیز این کلام را در استهانت و خواری گویند. (ناظم الاطباء). رمی به الرجوان، ای استهین به و طرح فی المهالک و العباره مثل و ’یرمی ̍ به الرجوان’، ای لایخدع فیزال عن وجه الی وجه. (از اقرب الموارد)
تثنیۀ رَجا. دو ناحیه. (ناظم الاطباء). تثنیۀ رَجا. (منتهی الارب). و منه فی الاستهزاء: رُمی َ به الرَجَوان ِ، أرادوا انه وقع فی المهالک. (منتهی الارب). رمی به الرجوان، در مهالک افتاد، و نیز این کلام را در استهانت و خواری گویند. (ناظم الاطباء). رمی به الرجوان، ای استهین به و طرح فی المهالک و العباره مثل و ’یُرمی ̍ به الرجوان’، ای لایخدع فیُزال َ عن وجه الی وجه. (از اقرب الموارد)
دهی از دهستان منوجان کهنوج جیرفت در 70 هزارگزی جنوب باختری کهنوج. سکنۀ آن 500 تن، آب از چشمه. محصول آن خرما و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان منوجان کهنوج جیرفت در 70 هزارگزی جنوب باختری کهنوج. سکنۀ آن 500 تن، آب از چشمه. محصول آن خرما و مرکبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
در ناظم الاطباءکلمه به معانی ذیل بکار رفته است: دستمال و رومال وهوله و هرچه در روی شانه افکنند و قبای بلند و کلاه دراز. اما در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد، جرجانی گوید کیفیتی است که تفریق بین متشاکلات و جمع بین متخلفات از شأن آنست. (از تعریفات)
در ناظم الاطباءکلمه به معانی ذیل بکار رفته است: دستمال و رومال وهوله و هرچه در روی شانه افکنند و قبای بلند و کلاه دراز. اما در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد، جرجانی گوید کیفیتی است که تفریق بین متشاکلات و جمع بین متخلفات از شأن آنست. (از تعریفات)
عمرو بن بجدان. صحابی بود (منتهی الارب). اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند. از نامهای عرب است. (منتهی الارب). از اعلام است. (ناظم الاطباء)
عمرو بن بجدان. صحابی بود (منتهی الارب). اصطلاح صحابی پیامبر به کسانی اطلاق می شود که در دوران زندگی حضرت محمد (ص) به دین اسلام گرویده و شخصاً با ایشان ملاقات داشته اند. این افراد از جمله پایه گذاران اولیه جامعه اسلامی بودند و در رویدادهای مهمی همچون هجرت، غزوات و تدوین سنت نبوی نقش مهمی ایفا کردند. در بررسی سیره نبوی، شناخت صحابه نقشی کلیدی ایفا می کند. از نامهای عرب است. (منتهی الارب). از اعلام است. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانای شهرستان ارومیه در 29هزارگزی جنوب خاوری سلوانا، و دارای 125 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه، در 6 هزارگزی جنوب خاوری هشتیان، سکنه 297 تن، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانای شهرستان ارومیه در 29هزارگزی جنوب خاوری سلوانا، و دارای 125 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه، در 6 هزارگزی جنوب خاوری هشتیان، سکنه 297 تن، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
صورت مصحف بختکان است که دریاچه ای باشد به فارس. صاحب حدودالعالم آرد: نهم دریای بجکانست اندر پارس، درازای او بیست فرسنگ است اندر پهناء پانزده فرسنگ و اندر وی نمک بندد، و از گرد او جای ددگانست، و ازین دریا چشمه ای بگشاید بحدود دارگرد و همی رود تا به دریا رسد. (حدود العالم چ ستوده ص 15). و دیگر رود کر است... و همی تا به اصطخر بگذرد برجنوب وی و بدریای بجکان افتد. (حدود العالم ص 45)
صورت مصحف بختکان است که دریاچه ای باشد به فارس. صاحب حدودالعالم آرد: نهم دریای بجکانست اندر پارس، درازای او بیست فرسنگ است اندر پهناء پانزده فرسنگ و اندر وی نمک بندد، و از گرد او جای ددگانست، و ازین دریا چشمه ای بگشاید بحدود دارگرد و همی رود تا به دریا رسد. (حدود العالم چ ستوده ص 15). و دیگر رود کر است... و همی تا به اصطخر بگذرد برجنوب وی و بدریای بجکان افتد. (حدود العالم ص 45)