جدول جو
جدول جو

معنی بنوان

بنوان((بُ))
نگاه دارنده اسباب و اموال، نگهبان
تصویری از بنوان
تصویر بنوان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بنوان

بنوان

بنوان
نگهدارنده زراعت نگاهبان خرمن. نگاهدارنده اسباب و اموال نگهبان
بنوان
فرهنگ لغت هوشیار

بنوان

بنوان
مرکب از بن + وان. (برهان) (حاشیۀ برهان چ معین). نگهدارندۀ زراعت و نگهبان خرمن. (برهان) (آنندراج). نگاهبان خرمن. خرمن بان. (شرفنامۀ منیری). سرکار کشت و زراعت. (ناظم الاطباء). دشت بان. نگاهبان کشت و خرمن.
لغت نامه دهخدا

بنژوان

بنژوان
تازی لبان جاوی از گیاهان) انگبند گیاه حسن لبه حصی لبان لبان جاوی، صمغ خوشبویی که از بنژوان بدست آید و در طب بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار