جدول جو
جدول جو

معنی بجواری - جستجوی لغت در جدول جو

بجواری
(بَ)
منسوب به بجوار که محلۀ کبیره ای است در مرو در سمت پایین بلد. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
بجواری
(بَ)
ابوعلی حسن بن محمد بن سهلان خیاط بجواری شیخی صالح بود. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوجاری
تصویر بوجاری
پاک کردن غلات از سنگریزه و خار و خاشاک به وسیلۀ غربال
فرهنگ فارسی عمید
پاک کردن غلات و حبوب از خاک و خاشاک بوسیلۀ غربال، (فرهنگ فارسی معین)،
- بوجاری کردن، گرفتن فضول گندم و جو و برنج با غربال، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
لقب حسن بن الربیع شیخ بخاری و مسلم. (منتهی الارب) (از لباب الانساب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نسبتی است به بوریا که حصیر باشد. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بوریافروش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
محلتی است بزرگ به مرو در پایین شهر. (از معجم البلدان) (از انساب سمعانی). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 163 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیواره
تصویر بیواره
درمانده و بیچاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیزاری
تصویر بیزاری
بی میلی، تنفر اشمئزاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
ناتندرستی ناخوشی مرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقراری
تصویر بقراری
بقراری که. از قراری که بشرحی که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعاری
تصویر بیعاری
بیشرمی بی ننگی بی حیایی بی شرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیطاری
تصویر بیطاری
دام پزشکی عمل و شغل بیطار ستور پزشکی دام پزشکی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهیاری
تصویر بهیاری
عنوان و درجه بهیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهداری
تصویر بهداری
وزارت خانه ای که بکارهای مربوط به بهداشت رسیدگی میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلغاری
تصویر بلغاری
منسوب به بلغار
فرهنگ لغت هوشیار
دورکی زمانیک منسوب به ادوار نوبتی. امری که نوبت به نوبت و دوره بدوره صورت میگیرد. یا جنون ادواری دیوانگیی که گاه بگاه و در دره های معین بروز میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشکاری
تصویر بشکاری
زراعت کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برواره
تصویر برواره
بالای حجره، تاقچه بلند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کجه دوزی گل دوزی ترسیمات برجسته برروی پارچه بوسیله سوزن یا ماشین ایجاد کردن گلدوزی قلاب دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
ناگزیری ناخواستی منسوب به اجبار. کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد مقابل اختیاری، نظام اجباری. خدمت سربازی که جوانان باید مدت دو سال بدان بپردازند نظام وظیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواری
تصویر جواری
جاریه، کنیزکان، دختران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواری
تصویر بواری
بالاج فروش (بلاج بوریا آنندراج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باباری
تصویر باباری
پارسی تازی گشته پلپل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواری
تصویر جواری
((جَ رِ))
جمع جاریه، کنیزکان، کشتی های بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جواری
تصویر جواری
((جَ))
ذرت، بلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوجاری
تصویر بوجاری
الک کردن غلات و حبوبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجباری
تصویر اجباری
ناخواسته، به زور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیزاری
تصویر بیزاری
نفرت، اکراه، تنفر
فرهنگ واژه فارسی سره
پاک کردن (غلات) ، غربال کردن (غلات و حبوبات)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بوجاری کردن حبوبات و قلات
فرهنگ گویش مازندرانی
مزمن و ریشه دار
فرهنگ گویش مازندرانی