جدول جو
جدول جو

معنی بجدن - جستجوی لغت در جدول جو

بجدن(بُ دَ)
دهی از دهستان کیذقان ششتمد سبزوار در 37 هزارگزی جنوب ششتمد. سکنۀ آن 40 تن، آب از قنات، شغل اهالی زارعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، غله فروش. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بندن
تصویر بندن
(پسرانه)
بلندی روی کوه (نگارش کردی: بهندهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بردن
تصویر بردن
چیزی را با خود از جایی به جای دیگر رساندن، حمل کردن، سود گرفتن به ویژه در قمار، در ورزش پیش افتادن و پیروز شدن در مسابقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجدن
تصویر آجدن
آجیدن، فروکردن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی، بخیه زدن، سوزن زدن، سوراخ کردن، دندانه دار ساختن سطح چیزی، مثل دندانه ها و ناهمواری های سوهان یا سطح سنگ آسیا، آزدن، آزندن، آزیدن، آژیدن، آژدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بودن
تصویر بودن
برای نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار می رود مثلاً دریا طوفانی بود،
وجود داشتن، هستی داشتن مثلاً در خانه اش یک سگ بود
توقف کردن،
ماندن، اقامت کردن مثلاً مدتی کنار دریا بود،
در ترکیب با صفت مفعولی فعل ماضی بعید یا ابعد می سازد مثلاً گفته بودم، گفته بوده ام،
باقی بودن، زنده ماندن
گذشتن زمان، سپری شدن
اتفاق افتادن، روی دادن
فرا رسیدن
شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بجان
تصویر بجان
از ته دل، از تصمیم قلب، از دل وجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بودن
تصویر بودن
هستی داشتن، وجود داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
سوزن زدن فرو بردن سوزن درفش نیشتر و مانند آن در چیزی خلانیدن سوزن و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادن
تصویر بادن
تناور تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن، حمل کردن، نقل کردن، با خود برداشتن حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بجده
تصویر بجده
حقیقت کار، کنه آن، اندرون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بودن
تصویر بودن
((دَ))
وجود داشتن، هستی، حاضر بودن، اقامت داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردن
تصویر بردن
((بُ دَ))
پیروز شدن، تحمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بجده
تصویر بجده
((بَ جْ دَ یا بُ جُ دَ))
باطن و حقیقت کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بودن
تصویر بودن
Be
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بردن
تصویر بردن
Win
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بودن
تصویر بودن
être
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بردن
تصویر بردن
gagner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بردن
تصویر بردن
ganhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بردن
تصویر بردن
ganar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بودن
تصویر بودن
ser/estar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بودن
تصویر بودن
essere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بردن
تصویر بردن
vincere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بودن
تصویر بودن
ser/estar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بودن
تصویر بودن
быть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بودن
تصویر بودن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بردن
تصویر بردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بودن
تصویر بودن
być
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بردن
تصویر بردن
wygrać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بودن
تصویر بودن
бути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بردن
تصویر بردن
виграти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بودن
تصویر بودن
sein
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بردن
تصویر بردن
gewinnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بردن
تصویر بردن
выиграть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بردن
تصویر بردن
winnen
دیکشنری فارسی به هلندی