جدول جو
جدول جو

معنی بثه - جستجوی لغت در جدول جو

بثه
(بِ ثَ)
خاکستر. (ناظم الاطباء). خاکستر، والاصل بثوه. ج، بثّی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بله
تصویر بله
ابله، بی خرد، نابخرد، نادان، کودن، ساده لوح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکه
تصویر بکه
مکۀ معظمه، محل خانۀ کعبه، طواف گاه کعبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بگه
تصویر بگه
بگاه، زود، سر وقت، صبح زود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بره
تصویر بره
نوعی کلاه ساده، بی لبه و دایره شکل که از پارچۀ ضخیم می دوزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسه
تصویر بسه
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، شاه بسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنه
تصویر بنه
درخت پستۀ وحشی یا سقّز که از تنۀ آن سقز، از گل و برگ آن رنگ سرخ رنگرزی و از میوۀ روغنی آن ترشی درست می کنند، بنگلک، بوگلک، بوی گلک، چاتلانقوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنه
تصویر بنه
بار و اسباب سفر، جا، مکان، خانه، رخت، لباس، مال، دارایی
اصل، بنیاد، در علم زیست شناسی ساقه، تنه، در علم زیست شناسی ریشه، برای مثال هر شجر باغ ز سر تا بنه / مانده ز بی برگی خود برهنه (امیرخسرو- مجمع الفرس - بنه)، در علم زیست شناسی درختچه
از بنه: ازبن، از بیخ، از ریشه، از اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بره
تصویر بره
بچۀ گوسفند تا شش ماهگی، بچۀ آهو، در علم نجوم حمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بثر
تصویر بثر
آبله ریزه که روی پوست بدن ایجاد می شود، جوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بزه
تصویر بزه
خطا، جرم، عمل غیر قانونی، گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بچه
تصویر بچه
کودک، طفل، فرزند، کنایه از کم تجربه، خام
فرهنگ فارسی عمید
(خَ بَ ثَ)
جمع واژۀ خبیث. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِ ثَ)
بنده گرفتگی از قومی که برده کردن آنها حلال نیست. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، ناپاکی. ناراستی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنه
تصویر بنه
بود خوش، بوی بد، بوی پشگل آهو بوی پشکل، بوی بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دثه
تصویر دثه
چایمان سبک سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جثه
تصویر جثه
بدن، تن، کالبد، تنه، قامت، پیکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبه
تصویر ثبه
جماعت، گروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ببه
تصویر ببه
پارسی تازی گشته پیه نادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باه
تصویر باه
شهوت، آب نشاط، نکاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بته
تصویر بته
سنگ درازی که بدان داروها سایند مقمع. بوته
فرهنگ لغت هوشیار
پروش جوشی که از اندام برآید، آبخیز جوش و دانه ریز که روی پوست پیدا شود. واحد آن بثره، جمع بثور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بثق
تصویر بثق
سر چشمه، رود کنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بچه
تصویر بچه
کدام، بکدام فرزند، کودک
فرهنگ لغت هوشیار
پشه یک پشه گاو تخمی گاونری که از آن برای تولید مثل استفاده میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکه
تصویر بکه
دریدن و پاره کردن، مکه معظمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگه
تصویر بگه
بوقت بموقع مقابل بیگاه، صبح زود هنگام فجر. یا بگاه تر. زودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بله
تصویر بله
تری، نمناکی، رطوبت، طراوت جوانی کلمه جواب، آری کلمه جواب، آری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بره
تصویر بره
بچه گوسفند تا قبل ازشش ماهگی آراسته ونیکو آراسته ونیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطه
تصویر بطه
پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعثه
تصویر بعثه
انگیزش، روانه کردن، زنده گرداندن، فرستادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزه
تصویر بزه
خطا، جرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسه
تصویر بسه
اکلیل الملک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باه
تصویر باه
غریزه جنسی، نیروی شهوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جثه
تصویر جثه
تنه
فرهنگ واژه فارسی سره