مالۀ برزیگری را گویند و آن تخته ای باشد که زمین شیار کرده را بدان هموار کنند. (انجمن آرای ناصری) (برهان قاطع) (آنندراج). تخته ای که برزگران بر زمین شیارکرده کشند تا کلوخهای او شکسته گردد. (فرهنگ رشیدی). مالۀ برزیگران. (ناظم الاطباء) ، قرار دادن و ریختن بتن در پایه و بنلاد بنایی
مالۀ برزیگری را گویند و آن تخته ای باشد که زمین شیار کرده را بدان هموار کنند. (انجمن آرای ناصری) (برهان قاطع) (آنندراج). تخته ای که برزگران بر زمین شیارکرده کشند تا کلوخهای او شکسته گردد. (فرهنگ رشیدی). مالۀ برزیگران. (ناظم الاطباء) ، قرار دادن و ریختن بتن در پایه و بنلاد بنایی
بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، پل کش، گراز، بنگن، فه، کتر
بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، پُل کش، گُراز، بَنگَن، فَه، کَتَر
مخلوطی از سنگ خرد شده، ماسه و سیمان که در بنّایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های پل ها و ساختمان ها به کار می رود و پس از خشک شدن مانند سنگ سفت و سخت می شود
مخلوطی از سنگ خرد شده، ماسه و سیمان که در بنّایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های پل ها و ساختمان ها به کار می رود و پس از خشک شدن مانند سنگ سفت و سخت می شود
فشار دادن همراه با حرکت سریع انگشتان دست به هم برای ایجاد صدا در هنگام شادی بشکن بشکن: کنایه از جوش و خروش، هنگامه، بشکن زدن هنگام رقص و طرب بشکن زدن: به هم زدن سرانگشتان در هنگام رقص و طرب
فشار دادن همراه با حرکت سریع انگشتان دست به هم برای ایجاد صدا در هنگام شادی بشکن بشکن: کنایه از جوش و خروش، هنگامه، بشکن زدن هنگام رقص و طرب بشکن زدن: به هم زدن سرانگشتان در هنگام رقص و طرب
بتن. از مصالح بنائی جدید. مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنائی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات. (فرهنگ فارسی معین). - بتون آرمه، بتن مسلح. آن بتون که در آن میله های آهن بکار رود. - بتون ریزی، عمل ریختن ترکیب مصالح اولیۀ بتون که سیمان و ریگ و آب باشد برای ساختمان کردن. و رجوع به بتن و بتن ریزی شود، حاجت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، اندوه سخت. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اندوهی که برای شدت آن را نهان نتوان داشت. (منتهی الارب). اشد حزن. (از اقرب الموارد) : انما اشکوا بثی و حزنی الی اﷲ (قرآن 86/2) ، اندوه و درد خود را به خدای شکایت برم، بیماری شدید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
بتن. از مصالح بنائی جدید. مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنائی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات. (فرهنگ فارسی معین). - بتون آرمه، بتن مسلح. آن بتون که در آن میله های آهن بکار رود. - بتون ریزی، عمل ریختن ترکیب مصالح اولیۀ بتون که سیمان و ریگ و آب باشد برای ساختمان کردن. و رجوع به بتن و بتن ریزی شود، حاجت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، اندوه سخت. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اندوهی که برای شدت آن را نهان نتوان داشت. (منتهی الارب). اشد حزن. (از اقرب الموارد) : انما اشکوا بثی و حزنی الی اﷲ (قرآن 86/2) ، اندوه و درد خود را به خدای شکایت برم، بیماری شدید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
آهنی باشد پهن و دسته ای از چوب بر آن نصب کرده باشند و بهر دو طرف آن دو ریسمان بندند. یک شخص دستۀ آنرا و دیگری ریسمانها را بگیرند و زمین را بدان هموار کنند و به عربی آنرا مسواه و منسقه خوانند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). و با این شرح معلوم میشود که به فتح صحیح نیست و بضم اولی است چه معنی آن بن کن یعنی بیخ کن است. (انجمن آرا) (آنندراج) ، دیوار و اصل آن، پشتیبان. (برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بنیاد و بنداد شود. - حروف بنلادی، در اصطلاح زبان آموزی حروف بنلادی حروفی را گویند که در همه صیغه ها و اشتقاقات باقی و برقرار باشد. مانند ’ک’ و ’ر’ و ’د’ در فعل کردن و ’د’ و ’ی’ و ’د’ در فعل دیدن و ’ک’ و ’ن’ در فعل کنش و ’ب’ و ’ی’ و ’ن’ در فعل بینش. (ناظم الاطباء)
آهنی باشد پهن و دسته ای از چوب بر آن نصب کرده باشند و بهر دو طرف آن دو ریسمان بندند. یک شخص دستۀ آنرا و دیگری ریسمانها را بگیرند و زمین را بدان هموار کنند و به عربی آنرا مسواه و منسقه خوانند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). و با این شرح معلوم میشود که به فتح صحیح نیست و بضم اولی است چه معنی آن بن کن یعنی بیخ کن است. (انجمن آرا) (آنندراج) ، دیوار و اصل آن، پشتیبان. (برهان) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بنیاد و بنداد شود. - حروف بنلادی، در اصطلاح زبان آموزی حروف بنلادی حروفی را گویند که در همه صیغه ها و اشتقاقات باقی و برقرار باشد. مانند ’ک’ و ’ر’ و ’د’ در فعل کردن و ’د’ و ’ی’ و ’د’ در فعل دیدن و ’ک’ و ’ن’ در فعل کنش و ’ب’ و ’ی’ و ’ن’ در فعل بینش. (ناظم الاطباء)
جوان پرگوشت نازک اندام. بهکنه مؤنث. ج، بهاکن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غض و غضه. و بعضی بهکل و بهکله گویند. (از اقرب الموارد) ، منحل شدن جمعیت خاصه حزب: بهم خوردن تعزیه. بهم خوردن مجلس. بهم خوردن وضع، آشوب شدن مزاج: بهم خوردن حال شخص. (فرهنگ فارسی معین). - بهم خوردن مینا، کنایه از حرکت یافتن میناست تا آنچه در آن است بسبب آن حرکت برهم خورد. (آنندراج) : بس که خونم با می گلرنگ می آید بجوش میخورد بر هم مزاجم گر خورد مینا بهم. اثر (از آنندراج). - بهم خوردن وضع، دگرگون شدن وضع. (آنندراج) : دارد همه جا خنده چو ترکیب مفرح تأثیر بهم خورده ز بس وضع زمانه. محسن تأثیر (از آنندراج)
جوان پرگوشت نازک اندام. بهکنه مؤنث. ج، بهاکن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غض و غضه. و بعضی بهکل و بهکله گویند. (از اقرب الموارد) ، منحل شدن جمعیت خاصه حزب: بهم خوردن تعزیه. بهم خوردن مجلس. بهم خوردن وضع، آشوب شدن مزاج: بهم خوردن حال شخص. (فرهنگ فارسی معین). - بهم خوردن مینا، کنایه از حرکت یافتن میناست تا آنچه در آن است بسبب آن حرکت برهم خورد. (آنندراج) : بس که خونم با می گلرنگ می آید بجوش میخورد بر هم مزاجم گر خورد مینا بهم. اثر (از آنندراج). - بهم خوردن وضع، دگرگون شدن وضع. (آنندراج) : دارد همه جا خنده چو ترکیب مفرح تأثیر بهم خورده ز بس وضع زمانه. محسن تأثیر (از آنندراج)
دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور با 461 تن سکنه. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت، کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور با 461 تن سکنه. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت، کرباس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
انگشتک. در تداول عامه آواز برآوردن در حال طرب و نشاط از میان سرانگشت ابهام بسر انگشت سبابه و یا از میان دو سبابه. آوازی که از انگشتان شخص درحال رقص و غیر آن بیرون آید: فلان بشکن خوبی میزند. با لفظ زدن استعمال می شود. (فرهنگ نظام). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 207 و انگشتک و بشکن زدن شود.
انگشتک. در تداول عامه آواز برآوردن در حال طرب و نشاط از میان سرانگشت ابهام بسر انگشت سبابه و یا از میان دو سبابه. آوازی که از انگشتان شخص درحال رقص و غیر آن بیرون آید: فلان بشکن خوبی میزند. با لفظ زدن استعمال می شود. (فرهنگ نظام). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 207 و انگشتک و بشکن زدن شود.
ساختمانی روشن یا پدیدار که اغلب در محل مرتفعی ساخته میشود و مخصوصاً برای راهنمائی خلبانها و دریانوردان بکار میرود. بیکنهای دریایی، فانوس دریایی یامنارهالبحر نامیده میشوند. در ایران هوانوردان معمولاً لفظ بیکن را بجای بیکن رادیوئی بکار میبرند که بنابر تعریف عبارتست از ایستگاه فرستندۀ رادیوئی که با پخش علاماتی، طیاره و کشتی را در ناوبری یاری میکند. بیکن رادیوئی امتدادنما بوسیلۀ علامات رادیویی دالان هوایی را مشخص میکند. (از دائره المعارف فارسی)
ساختمانی روشن یا پدیدار که اغلب در محل مرتفعی ساخته میشود و مخصوصاً برای راهنمائی خلبانها و دریانوردان بکار میرود. بیکنهای دریایی، فانوس دریایی یامنارهالبحر نامیده میشوند. در ایران هوانوردان معمولاً لفظ بیکن را بجای بیکن رادیوئی بکار میبرند که بنابر تعریف عبارتست از ایستگاه فرستندۀ رادیوئی که با پخش علاماتی، طیاره و کشتی را در ناوبری یاری میکند. بیکن رادیوئی امتدادنما بوسیلۀ علامات رادیویی دالان هوایی را مشخص میکند. (از دائره المعارف فارسی)
چاه جوی را گویند که کاریزکن باشد. (برهان). کاریزکن. (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء). چاه کن. (آنندراج). چاخو. کاریزکننده. شاید این کلمه تصحیف کنکن بمعنی کان کن باشد و امروز هم این لفظدر فارسی متداول است. (یادداشت مؤلف) : پنجۀ تو که کتکن قاب است در زمین پلاو نقاب است. حکیم شرف الدین شفائی (از آنندراج). رجوع به کنکن شود
چاه جوی را گویند که کاریزکن باشد. (برهان). کاریزکن. (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء). چاه کن. (آنندراج). چاخو. کاریزکننده. شاید این کلمه تصحیف کَنکَن بمعنی کان کن باشد و امروز هم این لفظدر فارسی متداول است. (یادداشت مؤلف) : پنجۀ تو که کتکن قاب است در زمین پلاو نقاب است. حکیم شرف الدین شفائی (از آنندراج). رجوع به کنکن شود
دهی در حران. (ناظم الاطباء). ناحیتی است در حران. (از ابن خلکان). ابن اکفانی آن را به کسر باء ضبط کرده است. (از معجم البلدان) ، نام چند کوه است در مقابل زباله. (منتهی الارب)
دهی در حران. (ناظم الاطباء). ناحیتی است در حران. (از ابن خلکان). ابن اکفانی آن را به کسر باء ضبط کرده است. (از معجم البلدان) ، نام چند کوه است در مقابل زباله. (منتهی الارب)
فرانسوا (فرانسیس). تلفظ فرانسوی بیکن. یکی از فلاسفۀ بزرگ انگلستان. او در 22 ژانویۀ 1561 میلادی در لندن به دنیا آمد و در 1626 در همان شهر درگذشت. باکن از کوچک ترین پسران سرنیکلا باکن بود که در اوایل سلطنت ملکه ی الیزابت مدت بیست سال وزیر مهردار سلطنتی انگلیس بود. اگرچه شهرت عالمگیر باکن نام پدر خود را تحت الشعاع قرار داده است. سرنیکلا از زمرۀ سیاست مداران غیرنظامی و غیر کشیش بود و از حیث مقام و رتبه در دستگاه دولتی کسی بر وی جز نخست وزیر مقدم نبود. مادر باکن دختر سرآنتونی کوک و زنی تربیت شده و باکمال بود و زبان لاتینی و یونانی را به خوبی آموخته بود. خواهر وی میلارد که مثل وی تحصیل کرده و بافضل بود، همسر برلیک نخست وزیر بود و از این رو سرنیکلا مهردار سلطنتی با نخست وزیر به اصطلاح امروز هم داماد بودند. فرانسیس باکن در 22 ژانویۀ 1561 میلادی متولد شد. وی در کودکی ضعیف البنیه و علیل المزاح و مایل به انزوا بود و شوق زیادی به بازی نداشت و مایل به تفکر در طبیعت اشیاء بود. در سیزده سالگی داخل مدرسه کامبریج شد، بعد از سه سال تحصیل از کامبریج خارج گردید. در 16سالگی وی به پاریس رفت و مدتی در آنجا تحت مراقبت سفیر انگلیس مقیم پاریس بسربرد. باکن مدتی در فرانسه سیاحت کرد و چندی هم در شهر پواتیه اقامت گزید. در فوریۀ سال 1580 خبر فوت ناگهانی پدر خود را دریافت بی درنگ به انگلستان برگشت. باکن مجبور شد که برخلاف میل قلبی خود به تحصیل حقوق بپردازد. پس از چند سالی تحصیل و در اخذ تصدیق به کارهای حقوقی و قضایی مشغول شد و در آن رشته ترقی کرد، سرانجام در سال 1590 یعنی ده سال بعد از مرگ پدرش مورد التفات واقع شد و از جانب ملکه او را به عضویت شورای فوق العادۀ سلطنتی معین کردند اما این شغل هم فقط جنبۀ افتخاری داشت. آنگاه وی را منشی اطاق ستاره ای کردند و در پارلمانی که در سال 1593 تشکیل شد وی به عنوان نمایندۀ یکی از شهرها وارد شد و به زودی به عنوان یک ناطق پارلمانی شهرت پیدا کرد. کمی بعد از وقوع این حوادث بود که باکن نظر عامه را به عنوان نویسنده جلب کرد. درسال 1597 کتاب ’مقالات’ را منتشر ساخت. باکن با یکی از اشراف انگلستان یعنی لرداکس صمیمی بود، لرداکس مورد تنفر ملکه قرار گرفت و به محاکمه کشیده شد و عجیب اینکه قاضی دادگاه او باکن تعیین شد. باکن آنچه فصاحت و بلاغت و اطلاعات حقوقی در خود سراغ داشت همه را به کار برد تا رفیق خود را محکوم به اعدام کند و ادله ای اقامه کرد که امید بخشیدن ملکه را بعد از محکومیت از بین می برد. اکس محکوم به اعدام شد و حکم درباره وی اجرا گردید. ملکۀ الیزابت بعد از قتل اکس وجهۀ خود را از دست داد. ملکه برای اثبات حقانیت خود و مستحق تنبیه بودن اکس خواست نشریه ای منتشر کند و چون از استعداد نویسندگی باکن اطلاع داشت این خدمت را هم به وی محول ساخت. باکن هم برای همین مقصود رساله ای بنام ’اقدامات و خیانت هایی که توسط روبرت ارل اکس شروع شده و به انجام رسیده است’ نوشت که چاپ و منتشر گردید. جمیس اول به تخت سلطنت انگلستان جلوس کرد، وی اگرچه پادشاه خوبی نبود اما مردی دانشمند و دانش پرور بود و به همین سبب باکن نزد پادشاه جدید تقرب حاصل کرد. پادشاه آرزوی باکن رادایر به داشتن لقب حسن استقبال کرد و لقبی به او اعطاکرد. در سال 1604 وی به سمت مشاور پادشاهی منصوب گردید. مواجب این شغل در سال چهل لیره بود و علاوه برآن سالانه شصت لیره هم مستمری برای وی مقرر شد. در سال 1607 معاون دادستان شد و در 1612 دادستان کل گردید، بااین همه از تحقیقات و نگارش رسالات دست برنداشت چنانکه اولین رسالۀ او تحت عنوان ’ترقی علم’ در همان زمان ها به طبع رسید (1606) و در سال 1609 کتاب ’خردمندی قدما’ را منتشر کرد در 1612 طبع دیگری از ’مقاله ها’ منتشر گردید که دارای اضافاتی بود و از لحاظ کمیت و کیفیت برقسمت اصلی کتاب رجحان داشت. باکن در سال 1617 به سمت مهردار سلطنتی منصوب گردید. در سال 1621 بود که باکن کتاب مشهور خود ’ارغنون جدید’ را منتشر ساخت. در همین اوقات بود که از طرف مجلس انگلستان به دریافت رشوه در دادگستری متهم شد. باکن عریضه ای به مجلس لردها نوشت که ولیعهد قبول کرد آن را شخصاً برساند. در این عریضه باکن به تقصیرات خود به طور اجمال اقرار می کرد و در ضمن می کوشید که آن ها را توجیه کند. قضاه دادگاه این عریضه را کافی ندانستند و اقرار صریح تری خواستند تا در 30 همان ماه وی نامۀ دیگری نوشت و در ضمن آن به تمام اتهامات به استثنای بعضی از جزئیات اقرارکرد و از دفاع صرف نظر نمود. پس از اجرای تشریفات معمولی حکم درباره وی به این قرار اعلام گردید. 1- باکن محکوم است به ادای چهل هزارلیره. 2- تا هرمدت هم شاه مایل باشد در حبس بماند. 3- بطور دائمی از خدمات دولتی منفصل باشد. 4- قدغن اکید شد از اینکه تا زنده است قدم بدربار نگذارد. 5- تا ابد از عضویت پارلمان محروم باشد. احکام صادرشده در حق باکن اجرا نگردید، زیرا گرچه وی را واقعاً به زندان تور بردند اما پس از دو روز مستخلص گردید و عفو شد و آنگاه مجاز گردید که به دربار هم بیاید حتی قسمت اخیر حکم هم که راجع به محرومیت از عضویت پارلمان بود الغا گردید و به وی اجازه داده شد که مقام سابق خود را در مجلس اشغال کند اما بر اثر پیری و کسالت مزاج و شاید هم حس انفعال نپذیرفت و در پارلمان حاضر نگردید، باکن بقیۀ عمر خود را در خارج لندن بسر می برد، در سال 1626 در یک روز بسیار سرد برای انجام دادن یک تجربۀ علمی از کالسکۀ خود پیاده شد از کلبه ای که در آن نزدیکی بود یک مرغ خانگی خرید و آن را با دست خود در برف فروبرد در همین حال سرماخوردگی شدیدی در خود احساس کرد چنانکه وی را نتوانستند به منزل نقل بکنند و ناچار وی را به خانه یکی از دوستانش که نزدیک بود بردند و در آنجا در روز عید پاک در سن 65 سالگی درگذشت. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ذیل باقون و نیز رجوع به بیکن شود
فرانسوا (فرانسیس). تلفظ فرانسوی بیکن. یکی از فلاسفۀ بزرگ انگلستان. او در 22 ژانویۀ 1561 میلادی در لندن به دنیا آمد و در 1626 در همان شهر درگذشت. باکن از کوچک ترین پسران سرنیکلا باکن بود که در اوایل سلطنت ملکه ی الیزابت مدت بیست سال وزیر مهردار سلطنتی انگلیس بود. اگرچه شهرت عالمگیر باکن نام پدر خود را تحت الشعاع قرار داده است. سرنیکلا از زمرۀ سیاست مداران غیرنظامی و غیر کشیش بود و از حیث مقام و رتبه در دستگاه دولتی کسی بر وی جز نخست وزیر مقدم نبود. مادر باکن دختر سرآنتونی کوک و زنی تربیت شده و باکمال بود و زبان لاتینی و یونانی را به خوبی آموخته بود. خواهر وی میلارد که مثل وی تحصیل کرده و بافضل بود، همسر برلیک نخست وزیر بود و از این رو سرنیکلا مهردار سلطنتی با نخست وزیر به اصطلاح امروز هم داماد بودند. فرانسیس باکن در 22 ژانویۀ 1561 میلادی متولد شد. وی در کودکی ضعیف البنیه و علیل المزاح و مایل به انزوا بود و شوق زیادی به بازی نداشت و مایل به تفکر در طبیعت اشیاء بود. در سیزده سالگی داخل مدرسه کامبریج شد، بعد از سه سال تحصیل از کامبریج خارج گردید. در 16سالگی وی به پاریس رفت و مدتی در آنجا تحت مراقبت سفیر انگلیس مقیم پاریس بسربرد. باکن مدتی در فرانسه سیاحت کرد و چندی هم در شهر پواتیه اقامت گزید. در فوریۀ سال 1580 خبر فوت ناگهانی پدر خود را دریافت بی درنگ به انگلستان برگشت. باکن مجبور شد که برخلاف میل قلبی خود به تحصیل حقوق بپردازد. پس از چند سالی تحصیل و در اخذ تصدیق به کارهای حقوقی و قضایی مشغول شد و در آن رشته ترقی کرد، سرانجام در سال 1590 یعنی ده سال بعد از مرگ پدرش مورد التفات واقع شد و از جانب ملکه او را به عضویت شورای فوق العادۀ سلطنتی معین کردند اما این شغل هم فقط جنبۀ افتخاری داشت. آنگاه وی را منشی اطاق ستاره ای کردند و در پارلمانی که در سال 1593 تشکیل شد وی به عنوان نمایندۀ یکی از شهرها وارد شد و به زودی به عنوان یک ناطق پارلمانی شهرت پیدا کرد. کمی بعد از وقوع این حوادث بود که باکن نظر عامه را به عنوان نویسنده جلب کرد. درسال 1597 کتاب ’مقالات’ را منتشر ساخت. باکن با یکی از اشراف انگلستان یعنی لرداکس صمیمی بود، لرداکس مورد تنفر ملکه قرار گرفت و به محاکمه کشیده شد و عجیب اینکه قاضی دادگاه او باکن تعیین شد. باکن آنچه فصاحت و بلاغت و اطلاعات حقوقی در خود سراغ داشت همه را به کار برد تا رفیق خود را محکوم به اعدام کند و ادله ای اقامه کرد که امید بخشیدن ملکه را بعد از محکومیت از بین می برد. اکس محکوم به اعدام شد و حکم درباره وی اجرا گردید. ملکۀ الیزابت بعد از قتل اکس وجهۀ خود را از دست داد. ملکه برای اثبات حقانیت خود و مستحق تنبیه بودن اکس خواست نشریه ای منتشر کند و چون از استعداد نویسندگی باکن اطلاع داشت این خدمت را هم به وی محول ساخت. باکن هم برای همین مقصود رساله ای بنام ’اقدامات و خیانت هایی که توسط روبرت ارل اکس شروع شده و به انجام رسیده است’ نوشت که چاپ و منتشر گردید. جمیس اول به تخت سلطنت انگلستان جلوس کرد، وی اگرچه پادشاه خوبی نبود اما مردی دانشمند و دانش پرور بود و به همین سبب باکن نزد پادشاه جدید تقرب حاصل کرد. پادشاه آرزوی باکن رادایر به داشتن لقب حسن استقبال کرد و لقبی به او اعطاکرد. در سال 1604 وی به سمت مشاور پادشاهی منصوب گردید. مواجب این شغل در سال چهل لیره بود و علاوه برآن سالانه شصت لیره هم مستمری برای وی مقرر شد. در سال 1607 معاون دادستان شد و در 1612 دادستان کل گردید، بااین همه از تحقیقات و نگارش رسالات دست برنداشت چنانکه اولین رسالۀ او تحت عنوان ’ترقی علم’ در همان زمان ها به طبع رسید (1606) و در سال 1609 کتاب ’خردمندی قدما’ را منتشر کرد در 1612 طبع دیگری از ’مقاله ها’ منتشر گردید که دارای اضافاتی بود و از لحاظ کمیت و کیفیت برقسمت اصلی کتاب رجحان داشت. باکن در سال 1617 به سمت مهردار سلطنتی منصوب گردید. در سال 1621 بود که باکن کتاب مشهور خود ’ارغنون جدید’ را منتشر ساخت. در همین اوقات بود که از طرف مجلس انگلستان به دریافت رشوه در دادگستری متهم شد. باکن عریضه ای به مجلس لردها نوشت که ولیعهد قبول کرد آن را شخصاً برساند. در این عریضه باکن به تقصیرات خود به طور اجمال اقرار می کرد و در ضمن می کوشید که آن ها را توجیه کند. قضاه دادگاه این عریضه را کافی ندانستند و اقرار صریح تری خواستند تا در 30 همان ماه وی نامۀ دیگری نوشت و در ضمن آن به تمام اتهامات به استثنای بعضی از جزئیات اقرارکرد و از دفاع صرف نظر نمود. پس از اجرای تشریفات معمولی حکم درباره وی به این قرار اعلام گردید. 1- باکن محکوم است به ادای چهل هزارلیره. 2- تا هرمدت هم شاه مایل باشد در حبس بماند. 3- بطور دائمی از خدمات دولتی منفصل باشد. 4- قدغن اکید شد از اینکه تا زنده است قدم بدربار نگذارد. 5- تا ابد از عضویت پارلمان محروم باشد. احکام صادرشده در حق باکن اجرا نگردید، زیرا گرچه وی را واقعاً به زندان تور بردند اما پس از دو روز مستخلص گردید و عفو شد و آنگاه مجاز گردید که به دربار هم بیاید حتی قسمت اخیر حکم هم که راجع به محرومیت از عضویت پارلمان بود الغا گردید و به وی اجازه داده شد که مقام سابق خود را در مجلس اشغال کند اما بر اثر پیری و کسالت مزاج و شاید هم حس انفعال نپذیرفت و در پارلمان حاضر نگردید، باکن بقیۀ عمر خود را در خارج لندن بسر می برد، در سال 1626 در یک روز بسیار سرد برای انجام دادن یک تجربۀ علمی از کالسکۀ خود پیاده شد از کلبه ای که در آن نزدیکی بود یک مرغ خانگی خرید و آن را با دست خود در برف فروبرد در همین حال سرماخوردگی شدیدی در خود احساس کرد چنانکه وی را نتوانستند به منزل نقل بکنند و ناچار وی را به خانه یکی از دوستانش که نزدیک بود بردند و در آنجا در روز عید پاک در سن 65 سالگی درگذشت. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ذیل باقون و نیز رجوع به بیکن شود
دهی از دهستان کولیوند در 38 هزارگزی خرم آباد. سکنۀ آن 300 تن. محصول آن حبوبات وغلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. ساکنین آن از طایفۀ کولیوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کولیوند در 38 هزارگزی خرم آباد. سکنۀ آن 300 تن. محصول آن حبوبات وغلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. ساکنین آن از طایفۀ کولیوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
بتکن. نوعی از ساز برزگری و آن را تختۀ سیار و ماله نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). تختۀ مخصوص که برزگران آن را بر زمین شیارکرده بکشند تا کلوخها شکسته گردد و نام دیگرش ماله است. (فرهنگ نظام). و رجوع به بتکن شود
بتکن. نوعی از ساز برزگری و آن را تختۀ سیار و ماله نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). تختۀ مخصوص که برزگران آن را بر زمین شیارکرده بکشند تا کلوخها شکسته گردد و نام دیگرش ماله است. (فرهنگ نظام). و رجوع به بتکن شود
آهنی باشد پهن با دسته ای چوبی که بهر دو طرف آن دو ریسمان بندند. یک شخص دسته آنرا و دیگری ریسمانهارا بگیرد و زمین را بدان هموار کنند، کج بیل باغبانی، قلابی که بدان علف هرزه را از کشتزار بر کنند
آهنی باشد پهن با دسته ای چوبی که بهر دو طرف آن دو ریسمان بندند. یک شخص دسته آنرا و دیگری ریسمانهارا بگیرد و زمین را بدان هموار کنند، کج بیل باغبانی، قلابی که بدان علف هرزه را از کشتزار بر کنند
فرانسوی شفته ساروگ (ساروج) مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات بکار رود. یا بتون آرمه. بتون مسلح بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد
فرانسوی شفته ساروگ (ساروج) مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات بکار رود. یا بتون آرمه. بتون مسلح بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد