جدول جو
جدول جو

معنی بتنی - جستجوی لغت در جدول جو

بتنی
(بَ تَ)
پتنی. جمال الله هندی بتنی منسوب به پتنه از شهرهای هند. وی در 1501 میلادی در نهر والی گجرات بدنیا آمد و در مکه درس خواند و سپس به طریقۀ قادریه و سعدیه داخل گردید و در درگاه اکبرشاه مقامی یافت و سرانجام به قتل رسید. اوراست: ’مجمع البحار فی غریب التنزیل و تألیف الاخبار’ به عربی که در حدیث نوشته شده است. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بانی
تصویر بانی
(پسرانه)
به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود (ع) بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بتین
تصویر بتین
(دخترانه)
پرحرارت، قدرتمند (نگارش کردی: بهتین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بگنی
تصویر بگنی
نوشابه ای که از برنج، ارزن یا جو تهیه می شود، نوعی شراب، بوزه، برای مثال مست گشتم ز جرعۀ بگنی / شد مزاجم ز بنگ مستغنی (نزاری - مجمع الفرس - بگنی)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبتنی
تصویر مبتنی
بناشده، بر پایه قرار گرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینی
تصویر بینی
عضو بدن انسان و حیوان که بالای دهان قرار دارد و به وسیلۀ آن تنفس و بوها را استشمام می کنند و از داخل به وسیلۀ پردۀ غضرونی دو قسمت می شود، کنایه از کبر، غرور
بینی کردن (زدن): کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، برای مثال هرکسی کاو از حسد بینی کند / خویش را بی گوش و بی بینی، کند (مولوی - ۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستنی
تصویر بستنی
نوعی خوراک منجمد که از شیر، شکر، تخم مرغ و مواد دیگر تهیه می شود
قابل بستن، درخور بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بانی
تصویر بانی
بنا کننده، سازنده، بنیان گذار، مؤسس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
به فرزندی پذیرفتن، فرزندخواندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برتنی
تصویر برتنی
خودبینی، خودنمایی، کبر، غرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ختنی
تصویر ختنی
از مردم ختن، تهیه شده در ختن، برای مثال شنیدهام که مقالات سعدی از شیراز / همی برند به عالم چو نافۀ ختنی (سعدی۲ - ۵۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
(بُ تَ)
نام قریه ای به سمرقند از نواحی دبوسیه. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نا)
بنا برکرده شده. (آنندراج). اسم مفعول از ’ابتناء’، بنا کرده شده. مبنی. دکتر خیام پور آرد: ’ابتنی’ مانند مجرد خود که ’بنی’ باشد متعدی است. ’فیومی’ گوید: و بنیت البیت و غیره ابنیه و ابتنیته، فانبنی مثل ’بعثته فانبعث’ و بنابراین وقتی که ’مبتنی’ بجای ’مبنی’ استعمال می شود باید آن را به صیغۀ اسم مفعول یعنی به فتح نون و الف آخر خواند، نه به صیغۀ اسم فاعل یعنی به کسر نون و یاء آخر، ولی معمولاً این نکته را رعایت نکنند و آن را به صیغۀ اسم فاعل خوانند چنانکه گویند: ’مبتنی بر اینکه...’ یعنی ’مبنی بر اینکه...’. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ 10). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
بناکننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). برآورندۀ خانه. (از منتهی الارب) ، آن که سبب بناکردن میگردد. (ناظم الاطباء) ، بناشونده. (آنندراج) ، بنا کرده شده و برپا شده و افراشته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بگنی
تصویر بگنی
شرابی که از برنج و ارزن و جو و مانند آنها سازند بوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدنی
تصویر بدنی
تنی
فرهنگ لغت هوشیار
ساخته شده ساخته پرداخته بنیاد یافته سازنده بنیاد نهنده بنا کرده شده مبنی. توضیح ابتنی مانند مجرد خود که بنی باشد متعدی است. فیومی گوید: و بنیت البیت و غیره ابنیه و ابتنیته فانبنی مثل بعثته فانبعث. و بنابراین وقتی که مبتنی بجای مبنی استعمال میشود باید آنرا بصیغه اسم مفعول یعنی بفتح نون و الف آخر خواند نه بصیغه اسم فاعل یعنی بکسر نون و یاء آخر ولی معمولا این نکته را رعایت نکنند و آنرا بصیغه اسم فاعل خوانند چنانکه گویند: مبتنی بر اینکه... یعنی مبنی بر اینکه... بنا کننده، بنا شونده
فرهنگ لغت هوشیار
عضو بدن انسان و حیوانات میباشد که در بالای دهان قراردارد و با آن نفس کشیده میشود و بو استشمام میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
بفرزندی پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتنی
تصویر برتنی
خودنمائی، غرور
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز قابل بستن، پارچه ای که بدان دسته کاغذ و کتاب و دفتر و جز آنها را بهم بندند، هر شربت فشرده یخ بسته، مخلوطی از شیر و شکر که در قالب مخصوص پر یخ ریزند و چرخانند تا غلیظ شود و ببندد و آن انواع دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانی
تصویر بانی
بر پا کننده ساختمان، بنا کننده، سازنده، موسس و پایه گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتری
تصویر بتری
بد تری، بدتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتنی
تصویر برتنی
((~. تَ))
غرور، خودبینی، خودنمایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
((تَ بَ نّ))
به فرزندی پذیرفتن، پسرخواندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبتنی
تصویر مبتنی
((مُ تَ))
بنا کننده، وابسته به چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بگنی
تصویر بگنی
((بَ گَ))
شرابی که از برنج و ارزن و جو و مانند آنها سازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بستنی
تصویر بستنی
((بَ تَ))
مخلوطی از شیر و شکر و اسانس های مختلف میوه که در دستگاه مخصوص یخ می زند و می بندد و انواع گوناگون دارد، میوه ای، سنتی، چوبی، حصیری، کیم و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برتنی
تصویر برتنی
غرور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبتنی
تصویر مبتنی
استوار
فرهنگ واژه فارسی سره
براساس، برپایه، مبنی، بناشده، بنانهاده شده، نهاده شده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن خود در آب روشن تندرستی بود دیدن خود در آب تیره صدقه دهد گویند: 1ـ اگر خواب ببینید در آبی زلال آب تنی می کنید علامت آن است که شادیهای بسیار ولی زودگذر وارد زندگی شما خواهد شد. 2ـ اگر خواب ببینید در آبی گل آلود شنا می کنید، علامت آن است که باید به انتظارتجربه اندوهباری بنشینید. 3ـ اگر خواب ببینید کودکان در آب زلالی آب تنی می کنند، علامت آن است که افرادی مقتدر از شما حمایت خواهند کرد. 4ـ اگر زنی خواب ببیند در آبی پاکیزه ولی کف آلود شنا می کند، علامت آن است که به زودی بزرگترین آرزوی قلبی خود را به دست می آورد. یوسف نبی (ع)
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از بدنی
تصویر بدنی
Bodily, Somatic, Somatically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بینی
تصویر بینی
Nasal
دیکشنری فارسی به انگلیسی