شکافتن، دریدن، افشاندن، پراکنده کردن، فتلیدن، فتاریدن، برای مثال باد برآمد به شاخ بید شکفته / بر سر می خواره برگ گل بفتالید (عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۶)
شکافتن، دریدن، افشاندن، پراکنده کردن، فَتَلیدن، فَتاریدن، برای مِثال باد برآمد به شاخ بید شکفته / بر سر می خواره برگ گل بفتالید (عمارۀ مروزی - شاعران بی دیوان - ۳۵۶)
صبر کردن و از این مصدر جز بتا صیغۀ مفرد امر حاضر دیده نشده است. رجوع به بتائیدن شود: تکاپوی مردم بسود و زیان بتاء و مگر (د) هرسویی تازیان. ابوشکور (فرهنگ اسدی)
صبر کردن و از این مصدر جز بتا صیغۀ مفرد امر حاضر دیده نشده است. رجوع به بتائیدن شود: تکاپوی مردم بسود و زیان بتاء و مگر (د) هرسویی تازیان. ابوشکور (فرهنگ اسدی)
ستودن بمعنی وصف کردن و بیان محاسن کردن. (آنندراج) : چو دید آن چنان پهلوان پرخرد ستائید او را چنان چون سزد. فردوسی. گهمان بفزائید و گهی مان بستائید بر خویشتن از خویش همی کار فزائید. ناصرخسرو. و رجوع به ستاییدن شود
ستودن بمعنی وصف کردن و بیان محاسن کردن. (آنندراج) : چو دید آن چنان پهلوان پرخرد ستائید او را چنان چون سزد. فردوسی. گَهْمان بفزائید و گهی مان بستائید بر خویشتن از خویش همی کار فزائید. ناصرخسرو. و رجوع به ستاییدن شود
ترسیدن، بریدن دم. (منتهی الارب). دم بریدن، و دم بریده را ابتر گویند، بریدن شریان را بتر گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نزد اطباء بریدن عروق و اعصاب ازطریق پهنا باشد و نیز اطلاق میشود بر برداشتن پوست بدن از روی شریان و آویختن شریان بوسیله قلابی چند و بستن هریک از طرفین شریان را با رشته ای از ابریشم، آنگاه بریدن شریان را به دو قطعه برای آنکه بین آن دو قطعه داروهائی که جهت بند آمدن خون سودمند است بنهند. (از بحر الجواهر) ، بی چیز شدن. (آنندراج). ابتر، مفلس و بی چیز است. (از منتهی الارب) ، ناتمام داشتن. (ناظم الاطباء) ، بی فرزند شدن. (آنندراج) ، (اصطلاح عروض) جمع کردن حذف و قطع در متقارب و مدید و در این صورت فعولن فع ماند و فاعلات فعلن به اسکان هر دو. (یادداشت مؤلف). در ازاحیف عرب اسقاط وتد فعولن است ’لن’ بماند ’فع’ بجای آن بنهند و آن را ابتر خوانند و بعضی گفته اند کی بتر در فعولن اجتماع حذف و قطع است و هر دو یکی است. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم)
ترسیدن، بریدن دم. (منتهی الارب). دم بریدن، و دم بریده را ابتر گویند، بریدن شریان را بتر گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نزد اطباء بریدن عروق و اعصاب ازطریق پهنا باشد و نیز اطلاق میشود بر برداشتن پوست بدن از روی شریان و آویختن شریان بوسیله قلابی چند و بستن هریک از طرفین شریان را با رشته ای از ابریشم، آنگاه بریدن شریان را به دو قطعه برای آنکه بین آن دو قطعه داروهائی که جهت بند آمدن خون سودمند است بنهند. (از بحر الجواهر) ، بی چیز شدن. (آنندراج). ابتر، مفلس و بی چیز است. (از منتهی الارب) ، ناتمام داشتن. (ناظم الاطباء) ، بی فرزند شدن. (آنندراج) ، (اصطلاح عروض) جمع کردن حذف و قطع در متقارب و مدید و در این صورت فعولن فع ماند و فاعلات فعلن به اسکان هر دو. (یادداشت مؤلف). در ازاحیف عرب اسقاط وتد فعولن است ’لن’ بماند ’فع’ بجای آن بنهند و آن را ابتر خوانند و بعضی گفته اند کی بتر در فعولن اجتماع حذف و قطع است و هر دو یکی است. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم)