- باگذشت
- سخی، کریم، جوانمرد
معنی باگذشت - جستجوی لغت در جدول جو
- باگذشت
- سخاوتمند، بخشنده، آنکه از حق خود یا طلب خود چشم بپوشد، آنکه از جرم و گناه دیگری درگذرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه فرودستان را عفو کند زیر دستان را ببخشاید، آنکه از گرفتن مال و وجوه خود چشم پوشد: آدم باگذشتی است مقابل بی گذشت
مراجعت، مراجعه، مرجوع، توبه، رجعت، عطف
وفات، فوت شدن
به زاد به خود به خود بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (حرکت بالذات)، داتی اصلی: (و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود)
مراجعت، رجعت، ارتجاع
شرح حال، حکایت، احوال
طی شدن، سپری شدن
واقعه و احوال، ماجرا
درگذشتن، کنایه از مرگ، مردن، وفات
بازگرد، برگشتن از جایی، مراجعت، عود، بازگشتن، بازگردیدن، برگشتن، برگشتن از جایی، مراجعت کردن، کنایه از توبه کردن، از کاری دست برداشتن، منصرف گشتن
آنچه بر کسی گذشته، حادثه ای که برای کسی رخ داده، شرح حال، برای مثال بپرسیدشان کاندر این ساده دشت / چه دارید از افسانه ها سرگذشت (نظامی۶ - ۱۱۱۳)
گذر نکرده نگذشته: چو لشکر شد از خواسته بی نیاز بر او ناگذشته زمانی دراز. مقابل گذشته
گذشتن، سپری شدن
Reappearance, Retraction
повторное появление , отзыв
Wiederauftauchen, (DE) Zurücknahme
повторна поява , відкликання
ponowne pojawienie się, (PL) wycofanie
再现 , 相同
reaparição, (PT) retratação
riapparizione, (IT) ritrattazione
reaparición, (ES) retractación
réapparition, (FR) rétractation
heroptreden, (NL) intrekking
การปรากฏอีกครั้ง , การถอน
kemunculan kembali, (ID) pencabutan
عودة الظّهور ,
पुनःप्रकट , वापसी
הופעה מחדש , חזרה