نارگیل، میوه ای کروی شکل و بزرگ با پوسته ای قهوه ای و سخت و گوشتی سفید که درون آن شیرۀ سفید خوراکی قرار دارد، درخت این میوه که شبیه درخت خرما است و برگ های بزرگ به درازی دو متر دارد
نارگیل، میوه ای کروی شکل و بزرگ با پوسته ای قهوه ای و سخت و گوشتی سفید که درون آن شیرۀ سفید خوراکی قرار دارد، درخت این میوه که شبیه درخت خرما است و برگ های بزرگ به درازی دو متر دارد
ابونصرالیاس بن احمد بن محمود صوفی بامنجی از رواه بود و ابواسعد ازو حدیث شنید. در حدود 460 هجری قمری بدنیا آمدو در سال 542 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان) ابوالغنائم اسعد بن احمد بن یوسف بامنجی از خطباء است و در صفر 548 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
ابونصرالیاس بن احمد بن محمود صوفی بامنجی از رواه بود و ابواسعد ازو حدیث شنید. در حدود 460 هجری قمری بدنیا آمدو در سال 542 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان) ابوالغنائم اسعد بن احمد بن یوسف بامنجی از خطباء است و در صفر 548 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 19 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و درمسیر راه شوسۀ تبریز به تهران در جلگه واقع است. ناحیه ای است ییلاقی سردسیر و دارای 3642 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و سیب زمینی و سنجد و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 19 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و درمسیر راه شوسۀ تبریز به تهران در جلگه واقع است. ناحیه ای است ییلاقی سردسیر و دارای 3642 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و سیب زمینی و سنجد و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در هفت هزارگزی جنوب خاوری شهر تبریز و یک هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر در جلگه واقع است. منطقه ای است ییلاقی و سردسیر با 3613 تن سکنه. آبش از چشمه و رود خانه بارنج (بارنج چای). محصولش غلات، حبوبات، سنجد. شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در هفت هزارگزی جنوب خاوری شهر تبریز و یک هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر در جلگه واقع است. منطقه ای است ییلاقی و سردسیر با 3613 تن سکنه. آبش از چشمه و رود خانه بارنج (بارنج چای). محصولش غلات، حبوبات، سنجد. شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نارجیل باشد. (مفردات ابن بیطار چ مصرص 83) (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 71) (ترجمه ابن بیطار به فرانسه ص 201) (بحر الجواهر) (فهرست مخزن الادویه) (ناظم الاطباء) (دمزن). نارگیل. جوز هندی. چودار. رجوع به بادنج، نارجیل، نارگیل و جوز هندی شود.
نارجیل باشد. (مفردات ابن بیطار چ مصرص 83) (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 71) (ترجمه ابن بیطار به فرانسه ص 201) (بحر الجواهر) (فهرست مخزن الادویه) (ناظم الاطباء) (دِمزن). نارگیل. جوز هندی. چودار. رجوع به بادِنج، نارجیل، نارگیل و جوز هندی شود.
نارگیل است و آن را جوز هندی گویند. (برهان). به معنی نارجیل است و آن را جوز هندی گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). جوز هندی و نارگیل و ناریل و گهوپره. (الفاظ الادویه). نارگیل. (ناظم الاطباء). میوۀ درختی است که در مملکت گرم و تر می روید و نامهای دیگرش نارگیل و نارجیل و جوز هندی است. (فرهنگ نظام). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154، و جوز هندی شود
نارگیل است و آن را جوز هندی گویند. (برهان). به معنی نارجیل است و آن را جوز هندی گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). جوز هندی و نارگیل و ناریل و گهوپره. (الفاظ الادویه). نارگیل. (ناظم الاطباء). میوۀ درختی است که در مملکت گرم و تر می روید و نامهای دیگرش نارگیل و نارجیل و جوز هندی است. (فرهنگ نظام). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154، و جوز هندی شود
نام انسانی افسانه ای در روایات هندی که دو دست و دو پایش به تناسب بدنش کوتاه باشد. و یکی از اسماء باسدیو است. (باسدیو از بتان مشهور هند بوده است). رجوع به ماللهند بیرونی ص 62، 63، 198، 199، 201 شود
نام انسانی افسانه ای در روایات هندی که دو دست و دو پایش به تناسب بدنش کوتاه باشد. و یکی از اسماء باسدیو است. (باسدیو از بتان مشهور هند بوده است). رجوع به ماللهند بیرونی ص 62، 63، 198، 199، 201 شود