- باله
- بال کوچک
معنی باله - جستجوی لغت در جدول جو
- باله ((لِ))
- اندام بال مانندی است در ماهیان و برخی جانوران دریازی که جهت شنا و حفظ تعادل به کار می رود، نمایش توأم با موسیقی و رقص
- باله
- بال، بال کوچک،
در علم زیست شناسی اندام ها یا پره های بدن ماهی که به کمک آن ها شنا می کند
رقص یک نفری یا دسته جمعی همراه با موسیقی و لباس مخصوص که معنی و مفهوم یا داستان یا سرگذشتی را بدون تکلم و فقط به وسیلۀ ژست ها و حرکات خود ادا می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرپاگرفتن
بلوغ
آنورگور، فاصله
موضوع، مورد
گیشه
بد پوش زن بله بلی آری
دانه ایست مابین ماش و عدس ملک خلر
دلیر یدن دلیر گردیدن یلی مردی، ناخوشداشت بسام: خنده روی خندنده
زن دلیر وشجاع ودلاور
معطل وبیکار شدن
تری نمناکی باز ماندی مهر
فرانسوی تازی شده سگک سرشت ریخت چونی
ماهی روغن سبزه زار سبزه ناک سبزی یک سبزی یک تره واحد بقل یک دانه تره یک عدد سبزی، خبازی بستانی را گویند
قاطر ماده
رنگینک از خوراک ها
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
کهنه دیرینه
کهن، کهنه، پوسیده
آزخ ازخ زگیل
محفظه کروی شکل تو خالی از پارچه یا چرم، بال
به خدا (صیغه قسم) سوگند بخدا قسم بخدا. شعرم پی ناقدان نافه سکبای مزعفراست بالله
رسا، کافی، بسنده، رسنده، بحد بلوغ رسیده
بالشت، تکیه که زیر سر نهند، تکیه گاه
زمین مرده چور (گویش گیلکی)
ترکی بار بر (گویش گیلکی)
فرانسوی پروشت وشتن (رقص) نرم چون پرواز یکی از هنرهای ترکیبی و آن تجسم و نمایش یک موضوع است بوسیله نوعی رقص علمی و حرکات مشکل همراه با موزیک
فراز، زبر، فوق، مقابل زیر
یونانی کالوسک با سمر غول کوشک از گیاهان
یکی از پرندگان شکاری که جثه اش کوچک است و درازیش حداکثر تا 30 سانتیمتر میرسد. رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کره زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است. این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باشه فلک
واحد طول و آن معادلست با: اندازه سر انگشتان تا آرنج، اندازه گشادگی دو دست چون از هم بگشایند، مقداری از دست ما بین سر انگشت کوچک و انگشت شست وجب شبر، یک بند انگشت
خرفه بقله الحمقاء
بیهوده و ناچیز