بالت. نوعی رقص دسته جمعی. رقص با گروه. رقص دسته جمعی که قسمتی از آداب و عادات جمعی را نشان دهد. اساس باله است این رقصها در بین ملل از ایام قدیم رواج داشت، مثلا هندوستان توانسته است رقصهای خود را از هزاران سال پیش تا کنون حفظ کند و آنرا بهمان صورتی که در افسانه ها، خدایان به ’بهار اتامونی’ آموخته اند نگاهدارد. رقص های یونان قدیم به صورت اصلی البته باقی نمانده ولی نقاشیها و کتیبه هایی هست که گوشه ای از آن را مجسم میکند، هنر رقص در همه ازمنه به منزلۀ عنصر لازمی برای تربیت عمومی و خوش آهنگی یعنی کمال در وزن مورد توجه بود و رقص عالی ترین فضیلت روح بشمار میرفت. در روم قدیم نیز رقص در ابتدا جنبۀ مذهبی و تشریفاتی داشت، ولی کم کم عشق آنان به هنر نمایش و بازیهای خونین سیرک، رقص را در نزد آنان در درجۀ دوم قرار داد. اما بهرحال در همه اعصار رقص یک نوع وسیلۀ تسلی بشمار میرفت. دهقانان بینوایی خود را با رقص فراموش میکردند و ارباب اضطراب احتمالی از دست دادن قدرت خود را، رقصهای قرون هیجدهم و نوزدهم به دو نوع تقسیم میشد: رقصهایی که در آن جست و خیز وجود داشت ’رقص بلند’خوانده میشد و خلاف آن ’رقص کوتاه’. پادشاهان اروپائی اغلب به رقص ها اهمیت میدادند. لویی چهاردهم در رقص مهارت بسیار داشت و هم او بود که در سال 1661 میلادی یک مؤسسۀ پادشاهی ’رقص’ در پاریس تشکیل داد. نهضت رمانتیسم در مکتب رقص و نمایش نیز تأثیر فراوان کرد، باله در واقع رقصی است که سرگذشتی را بیان میدارد و یا استعاره را می پروراند و گویای هیجان قلبی میشود وبوسیلۀ حرکات لطیف و ظریف و زندۀ خود تجرید شورانگیز موسیقی را بخاطر می آورد. (از مجلۀ موسیقی دورۀسوم، شمارۀ 2 صص 29- 39). باید توجه داشت که رقص با باله تفاوت دارد، رقص از نظر خاصی یک پدیدۀ فیزیولوژیک و در عین حال روانی است که به وسیلۀ آن موجودات انسانی، موقتاً شخصیت فردی خود را کنار میگذارندو تسلیم یک احساس اجتماعی و عمومی می کنند که با وزن و ضرب انتقال می یابد. از چنین رقصی، نزد همه ملل، از بدوی ترین تا ممتدترین آنان، در همه زمانها نشان واثری میتوان یافت. رقص به مفهومی که گذشت، وزن را با حرکات بدن که در حقیقت ترجمان آن است، بهم می آمیزد. باله، برعکس، هنری است که اصل آن مدیون موسیقی است. پیدایش ’باله’ یا هنر رقص تاریخ و سرگذشتی مشخص دارد. در ایتالیا همزمان با نهضت هنری و ادبی قرن پانزدهم به وجود آمد و پیدایش آن معاصر با دوره ایست که ’پولی فونیک’ تغییرات بسیار مهمی از لحاظ ’ریتم’ در موسیقی پدید آورد. هنر باله، از یک قرن پیش در اروپا وامریکا نفوذ بسیار یافت، تا بدان حد که در سالهای اخیر، در زبانهای اروپایی اصطلاح تازه ای پدید آمده است بصورت باله تومن که مفهوم آن ’علاقه مند به باله’ می باشد و این خود حاکی از عمومیت و استقبال روزافزون عامه از هنر رقص است. برنامه های بالۀ اپراهای مهم دنیا از جمله اپرای پاریس روز بروز سهمی از برنامه های غنایی و اپرایی آنها را بخود تخصیص میدهد و آهنگسازان نیز بیش از پیش هنر خودرا در خدمت این وسیلۀ بیان هنری بکار می اندازند. باله های کلاسیک، چون ژیزل، از صد سال پیش تاکنون همچنان باموفقیت روزافزون بر روی صحنه می آیند. با ایجاد شاهکارهایی چون ’کویلیا’ و ’سیلویا’، دورۀ جدیدی در تاریخ باله پدید می آید که خصوصیت مهم آن اهمیت و ارزش هنری موسیقی باله می باشد. تا چندی پیش کمتر موسیقیدان بزرگی به هنر رقص توجه می داشت و هنررقاص و رقص نویسی (کورگراف) بیش از هر چیز مورد توجه قرار داشت. بتدریج، ایجاد یک باله محصول همکاری نزدیک موسیقیدان و رقص نویس و نویسندۀ متن و مضمون باله گردید و بدین طریق آثاری به وجود آمد که در آنها موسیقی دان محدود به تهیۀ اوزان متناسب با رقص محدود نمی شد، بلکه لازم می آمد که موسیقیدان در عین حال قطعۀموسیقیی که ارزش هنری مستقلی چون یک سنفونی داشته باشد بنویسد. در باله هم، همچون همه رشته های هنر، عوامل و اجزایی را که اثر هنری را به وجود می آوردند باید به اعتدال بکار بست و کار و هنر هیچکدام از کسانی که باله ای را بوجود می آورند مانند رقص نویس، آهنگسازو داستان نویس نباید کار و هنر دیگری را تحت الشعاع قرار دهد. (از مجلۀ موسیقی شمارۀ 9 دورۀ سوم ص 43 و 49). و نیز رجوع به رقص شود، چلچله، خفاش. (ناظم الاطباء). این لغت جای دیگر دیده نشد و محتمل است تصحیف بالوایه باشد