جدول جو
جدول جو

معنی بالارات - جستجوی لغت در جدول جو

بالارات
نام محلی است در ایالت ویکتوریا از محال استرالیا که معادن طلای آن معروف است و بیش از 30000 تن سکنه دارد که اکثر کارگران معدن هستند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1206)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالادست
تصویر بالادست
بالا، قسمت بالایی، بالای مجلس که جای نشستن بزرگان است، چیره، نفیس، عالی، گران بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکارات
تصویر ساکارات
ترکیب یک ساکاریت با یکی از اکسیدهای فلزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالابان
تصویر بالابان
نوعی ساز بادی آذربایجانی به شکل نی، از جنس چوب، دارای هشت سوراخ در یک طرف و یک سوراخ در طرف دیگر و زبانه ای که به وسیلۀ آن کوک می شود. دامنۀ صوت آن به اندازۀ سورنای است
فرهنگ فارسی عمید
نام ناحیه ایست در هندوستان در شمال فلات دکن، سرزمینی است حاصلخیز و دارای جنگلهای پهناور و معادن الماس و مس، پس از انقراض سلاطین تیموری هند، این ناحیه توسط حیدرشاه تصرف شد و سپس به نظام حیدرآباد رسید و اکنون جزء حکومت مدرس اداره میشود، رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
نام سرداری افسانه ای در تاریخ ارمنستان، ارامنه گویند: هایک دوم متحد بخت النصر دوم بود و با او بیت المقدس را در محاصره داشت، در میان اسرایی که از یهود آوردند خانوادۀ شامبات بود و پسر شامبات را باگارات مینامیدند، افراد این خانواده از جهت عقل و زرنگی بمقامات عالی و بعدها در قرن نهم میلادی بسلطنت ارمنستان و گرجستان رسیدند، در گرجستان هنوز هم کسانی هستند که خودرا اعقاب با گارات (باگرات) میدانند و باگراتیون خوانده میشوند، (از ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2268)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالاچاق
تصویر بالاچاق
ترکی زبر دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالابان
تصویر بالابان
روسی تبیره روسی سه چنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالابال
تصویر بالابال
سخنی که فهمیده نشود، بلبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکارات
تصویر ساکارات
ترکیبی از قند با یکی از اکسیدهای فلزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالاراده
تصویر بالاراده
به خواست به آهنگ از روی اراده بقصد مقابل بلا اراده
فرهنگ لغت هوشیار
رسانیدن (نامه یا پیام) ایصال، جمع ابلاغات، رساندن اوراق قضائی بوسیله ماء مور مخصوص به اشخاصی که در آن اوراق قید شده است. یا ابلاغ حکم. رساندن حکم دادگاه است به محکوم علیه بصورت قانونی. یا ابلاغ دادنامه. رسانیدن حکم برویت اصحاب دعوی یا قایم مقام قانونی آنان بصورت قانونی. یا ابلاغ عادی. رساندن دادنامه است باطلاع محکوم علیه بوسیله تسلیم رونوشت حکم غیابی به بستگان و خدمه یا الصاق با قامتگاه یا درج در مطبوعات. یا ابلاغ واقعی. تسلیم رونوشت حکم غیابی است بشخص محکوم علیه غایب یا قایم مقام قانونی او بطریق قانونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالادست
تصویر بالادست
((دَ))
طرف بالاتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالابان
تصویر بالابان
طبل، نقاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
یارا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
Fearlessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
de manière courageuse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
kwa ujasiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
อย่างไร้ความกลัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
korkusuzca
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
두려움 없이
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
恐れずに
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
בצורה ללא פחד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
निडर तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
dengan tanpa rasa takut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
furchtlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
onbevreesd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
de manera valiente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
in modo coraggioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
de maneira corajosa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
无畏地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
bez strachu
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
безстрашно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
бесстрашно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با جرات
تصویر با جرات
নির্ভীকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی