جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بالابان

بالابان

بالابان
نوعی ساز بادی آذربایجانی به شکل نی، از جنس چوب، دارای هشت سوراخ در یک طرف و یک سوراخ در طرف دیگر و زبانه ای که به وسیلۀ آن کوک می شود. دامنۀ صوت آن به اندازۀ سورنای است
بالابان
فرهنگ فارسی عمید

بالابان

بالابان
قسمی مرغ شکاری است، (فرهنگ نظام)، مرغی شکاری، شاید وارغن اوستایی باشد، مرغی است حرام گوشت و از جهت طیور وحشی میباشد، قسمی مرغ، (یادداشت مؤلف)
قسمی از سرنا و کرنا، قسمی سرنای بزرگ، قسمی ساز روستایی، نام یکی از ذوات النفخ، قسمی شیپور بزرگ، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

بالاخان

بالاخان
از اتراک سلطانی در سمرقند در زمان حملۀ چنگیز: چندان مرد از مغول و حشری مجتمع شده بودند که عدد آن بر عدد ریگ بیابان و قطار باران فزون بود بر محیط شهر ایستاده از شهر البارخان و شیخ خان و بالاخان و بعضی خانان دیگر بصحرا رفتند، رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 92 شود،
این کلمه بجای ’آسانسور’ پذیرفته شده است، دستگاهی که درون آن جای گیرند و به طبقات ساختمان برروند و فرود آیند، (لغت مصوبۀ فرهنگستان)، برشو
لغت نامه دهخدا

بالابال

بالابال
سخنی که فهمیده نشود، بلبله:
مباش کم ز کسی کو سخن نداند گفت
ز لفظ معنی باید همی نه بالابال،
عنصری،
مراد این است که گنگ نیز با اشارت و سخن نامفهوم مراد خویش فهماند و سخن غضائری تنها بلبله و بی معنی است، و در فرهنگ اسدی این شعر به نام دقیقی و به شاهد پالاپال آمده بدین صورت:
مباش کم ز کسی کو سخن بداند گفت
ز لفظ و معنی باهم همیشه پالاپال،
و بمعنی سیان عربی و برابر سخت پایندۀ فارسی گرفته و البته غلط است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

بالاباد

بالاباد
مقابل پائین باد، مقابل زیرباد، (یادداشت مؤلف)،
- امثال:
بسیار خوشبویی بالاباد هم بنشین
لغت نامه دهخدا

بال بان

بال بان
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز که در 63 هزارگزی جنوب خاور اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا در جلگه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 118 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و برنج و چغندر و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا