- باقدم
- عاقبت کار باشد از هر شغلی و کاری، و پایان و سرانجام کار
معنی باقدم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرانجام، عاقبت
هوائی که از ریه خارجی می شود
نامبارک، پی، بدفال
هوایی که از ریه خارج می شود، زفیر
بادانبان، انبان باد، دمۀ آهنگران، دم، دمه
عاقبت، انجام و پایان کاری، سرانجام، به فرجام، درآخر، برای مثال مکن خویشتن از ره راست گم / که خود را به دوزخ بری بافدم (رودکی - ۵۴۳)
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، سیاه دست، بدیمن، میشوم، شمال، بدشگون، منحوس، خشک پی، نامبارک، مشوم، سبز پا، پاسبز، تخجّم، مرخشه، سبز قدم، بداغر، نحس، نافرّخ، شنار، نامیمون
Exhalation
выдох
Ausatmung
wydech
exalação
esalazione
exhalación
exhalation
uitademing
การหายใจออก
penghembusan
زفرةٌ
श्वास निकासी
נשיפה
nefes verme
kupumua
নিশ্বাস ত্যাগ
بازدم
بادام
قدیمیتر، باستانی تر، کهنه تر
قدیم تر، مقدم تر، پیش تر، دیرینه تر، قدیمی ترین