ویلیام بافن دریانورد مشهور انگلیسی که بسال 1584 میلادی بدنیا آمد و بسال 1622 میلادی درگذشت. در سفر اکتشافی که بسال 1615 میلادی به دریاهای شمالی کرد تا مدار 78 درجۀ شمالی پیشرفت و سفرنامه ای نیز در مشاهدات خود نوشت. بافن در ایران، در محاصرۀ جزیره هرموز هنگامی که میخواست پرتقالیها را از ایران براند کشته شد. و نیز رجوع به بافن در قاموس الاعلام ترکی شود
ویلیام بافن دریانورد مشهور انگلیسی که بسال 1584 میلادی بدنیا آمد و بسال 1622 میلادی درگذشت. در سفر اکتشافی که بسال 1615 میلادی به دریاهای شمالی کرد تا مدار 78 درجۀ شمالی پیشرفت و سفرنامه ای نیز در مشاهدات خود نوشت. بافن در ایران، در محاصرۀ جزیره هرموز هنگامی که میخواست پرتقالیها را از ایران براند کشته شد. و نیز رجوع به بافن در قاموس الاعلام ترکی شود
دریای بافن، نام قسمتی از اقیانوس اطلس که بین سرزمین گروئنلند و نواحی قطبی قرار گرفته و به وسیلۀ ترعه داوی به اقیانوس اطلس متصل میشود. کشتی رانی در این دریا در بیشترایام سال بعلت وجود کوههای یخ مشکل است. این دریا بسال 1616 میلادی بوسیلۀ بافن دریانورد انگلیسی کشف شد
دریای بافن، نام قسمتی از اقیانوس اطلس که بین سرزمین گروئنلند و نواحی قطبی قرار گرفته و به وسیلۀ ترعه داوی به اقیانوس اطلس متصل میشود. کشتی رانی در این دریا در بیشترایام سال بعلت وجود کوههای یخ مشکل است. این دریا بسال 1616 میلادی بوسیلۀ بافن دریانورد انگلیسی کشف شد
بافتن، عمل بافندگی، بافته شده، تاروپود، نسج، در علم زیست شناسی دسته ای از یاخته ها که در بدن موجودی به هم پیوسته باشند، در علم زیست شناسی مجموع سلول هایی که شکل و ساختمان آن ها شبیه یکدیگر است و در بدن عمل مشترکی انجام می دهند مثلاً بافت ماهیچه ای، بافت عصبی، بافت استخوانی، بافت اسفنجی
بافتن، عمل بافندگی، بافته شده، تاروپود، نسج، در علم زیست شناسی دسته ای از یاخته ها که در بدن موجودی به هم پیوسته باشند، در علم زیست شناسی مجموع سلول هایی که شکل و ساختمان آن ها شبیه یکدیگر است و در بدن عمل مشترکی انجام می دهند مثلاً بافت ماهیچه ای، بافت عصبی، بافت استخوانی، بافت اسفنجی
بافنک. یک قسم جانور چارپا که خز نیز گویند. (از ناظم الاطباء). نوعی از سمور و سنجاب. (آنندراج) جانوری است که زرداوه گویند و از پوست آن پوستین لطیف درست میکنند و شبیه سمور است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 174) ، مرد بسیار علم. (آنندراج) (غیاث اللغات) : هو باقر علم، یعنی او وسعت دهنده علم و متبحر در علم است. (ناظم الاطباء) ، مرد بسیار مال. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، اسد که چون بر شکار پیروز شود شکم او را بدرد و بشکافد. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). شیر که اسد باشد. (از منتهی الارب). شیربیشه. (ناظم الاطباء). شیر درنده. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، گاو. (مهذب الاسماء). ج بواقر. اسم جمع (بروایت لیث) باقر جماعه بقر باشد با شبانانش، مثل جامل که جماعه شتران بود باساربانان. و در جمهره ابن درید آمده است که باقر و بقیر جمع بقر باشد. (از تاج العروس). گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است. (از اقرب الموارد). باقر و بقیر و بیقور و باقور و باقوره اسم جمع. (منتهی الارب). و رجوع به بقیر و بیقور و باقور و باقوره شود، رگی است در مآقی. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). رگی است در بیغولۀ چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، طائری است ابلق یا خاکسترگون یا سپید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ج، بقر
بافنک. یک قسم جانور چارپا که خز نیز گویند. (از ناظم الاطباء). نوعی از سمور و سنجاب. (آنندراج) جانوری است که زرداوه گویند و از پوست آن پوستین لطیف درست میکنند و شبیه سمور است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 174) ، مرد بسیار علم. (آنندراج) (غیاث اللغات) : هو باقر علم، یعنی او وسعت دهنده علم و متبحر در علم است. (ناظم الاطباء) ، مرد بسیار مال. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، اسد که چون بر شکار پیروز شود شکم او را بدرد و بشکافد. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). شیر که اسد باشد. (از منتهی الارب). شیربیشه. (ناظم الاطباء). شیر درنده. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، گاو. (مهذب الاسماء). ج بواقر. اسم جمع (بروایت لیث) باقر جماعه بقر باشد با شبانانش، مثل جامل که جماعه شتران بود باساربانان. و در جمهره ابن درید آمده است که باقر و بقیر جمع بقر باشد. (از تاج العروس). گروه گاوان با گاوچرانان و آن اسم جمع است. (از اقرب الموارد). باقر و بَقیر و بَیقور و باقور و باقوره اسم جمع. (منتهی الارب). و رجوع به بقیر و بیقور و باقور و باقوره شود، رگی است در مآقی. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). رگی است در بیغولۀ چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، طائری است ابلق یا خاکسترگون یا سپید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ج، بَقَر
بافتن، نسج، مجموعه سلول هایی که در شکل و ساختمان شبیه هم می باشند و یک عمل مشترک را انجام می دهند، مانند بافت های ماهیچه ای، بافته شده، بافته، مجازاً، ساختار و ویژگی های متعلق به یک مجموعه، مجموعه اج
بافتن، نسج، مجموعه سلول هایی که در شکل و ساختمان شبیه هم می باشند و یک عمل مشترک را انجام می دهند، مانند بافت های ماهیچه ای، بافته شده، بافته، مجازاً، ساختار و ویژگی های متعلق به یک مجموعه، مجموعه اج