جدول جو
جدول جو

معنی باسط - جستجوی لغت در جدول جو

باسط
فراخ کننده، گسترنده
تصویری از باسط
تصویر باسط
فرهنگ لغت هوشیار
باسط
((س ِ))
گستراننده، فراخی دهنده
تصویری از باسط
تصویر باسط
فرهنگ فارسی معین
باسط
گستراننده، گشاینده، فراخ کننده، فراخی دهنده، از نام های خداوند
تصویری از باسط
تصویر باسط
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابسط
تصویر ابسط
گشاده تر گسترده تر، ساده تر بی آمیغ تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساط
تصویر بساط
گستردنی، دراز کم عرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسن
تصویر باسن
ماخوذ از فرانسه، لگن خاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسم
تصویر باسم
کسی که لبخند زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسل
تصویر باسل
شجاع، مرد، دلیر، دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسک
تصویر باسک
دهن دره، خمیازه خمیازه خامیازه دهان دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسق
تصویر باسق
بلند و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسا
تصویر باسا
سختی، آسیب، گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطس
تصویر باطس
یونانی توت سه گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسک
تصویر باسک
خمیازه، دهن دره، فاژ، فاژه، برای مثال ای برادر بیار کاسۀ می / چند باسک زنم ز خواب و خمار (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسق
تصویر باسق
سربرافراخته، ویژگی درخت بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاسط
تصویر قاسط
بازگردنده از حق، جابر، ستمکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واسط
تصویر واسط
در میان، آنچه در میانه باشد مثلاً حد واسط، کسی که در وسط نشسته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسم
تصویر باسم
تبسم کننده، لبخند زننده،، آنکه لبخند می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسن
تصویر باسن
برجستگی در پشت بدن بالاتر از ران و پایین تر از کمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بساط
تصویر بساط
گستردنی، هر چیز گستردنی مانند فرش، سفره و مانند آن، کنایه از سرمایه، دستگاه، زمین وسیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاسط
تصویر قاسط
جابر، ستمکار، بیدادگر، ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واسط
تصویر واسط
میانجی، نشیننده در میان قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسک
تصویر باسک
((سُ))
خمیازه، دهن دره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باسق
تصویر باسق
((س ِ))
بلند، دراز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بساط
تصویر بساط
((بَ))
گستردنی، شادروان، فراخی میدان، سفره چرمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاسط
تصویر قاسط
((س))
ظالم، ستمکار، بازگردنده از حق، جمع قاسطین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واسط
تصویر واسط
((س))
میانجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسط
تصویر بسط
فراخی، گشادگی، پهن
فرهنگ لغت هوشیار
عذاب، قوت ودلیری فرانسوی نر آوا بم بیم، سختی، دلیری بمترین صدای مرد مقابل سیرانو. قوت دلیری شجاعت، خشم غضب، عذاب سختی شدت، بیم خوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسط
تصویر بسط
گسترش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باس
تصویر باس
شجاعت، دلیری، قوت، خشم، خوف، عذاب، شدت، سختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باس
تصویر باس
ویژگی صدای بم مرد، خوانندۀ مرد که صدای بم دارد، قسمتی از قطعۀ موسیقی که این خواننده اجرا می کند، مجموعه ای از خوانندگان گروه کر که صدای بم مردانه دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باس
تصویر باس
بم ترین صدای مرد در موسیقی، بم ترین و بزرگترین ساز زهی در ارکستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسط
تصویر بسط
((بُ سُ))
جمع بساط، گستردنی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسط
تصویر بسط
((بَ))
گستردن، پهن کردن، باز کردن، شرح دادن، انتشار، فراخی، وسعت، آسوده شدن، آرامش خاطر، آرامش خاطری که سالک و عارف را دست دهد، مقابل قبض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسط
تصویر بسط
گستردن، گسترانیدن، فراخ کردن، وسعت دادن، فراخی، وسعت، شرح، تفضیل
فرهنگ فارسی عمید