باسط باسط فراخ کننده. (منتهی الارب). اسم فاعل از بَسط. فراخی دهنده. (غیاث اللغات) (آنندراج). فراخ کننده روزی. (مهذب الاسماء). لغت نامه دهخدا
بسط بسط گستردن، پهن کردن، باز کردن، شرح دادن، انتشار، فراخی، وسعت، آسوده شدن، آرامش خاطر، آرامش خاطری که سالک و عارف را دست دهد، مقابل قبض فرهنگ فارسی معین