جدول جو
جدول جو

معنی باسرود - جستجوی لغت در جدول جو

باسرود
یکی از رساتیق سیستان که در تاریخ سیستان بصورت ناشیرود ضبط شده است. ملک الشعراء بهار در حاشیۀ ص 28 تاریخ سیستان مینویسد: این اسم در کتب مسالک باختلاف آمده مانند: باشترود، باسرود، بیسرود، باسروز، ناشرود و غیره، و اصطخری و ابن فقیه آنرا باشترود آورده اند و یاقوت آنرا ندارد. در بلاذری (ص 401) ناشروز آمده است. رجوع به تاریخ سیستان بهار ص 28 و به کلمه باشترود شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باسواد
تصویر باسواد
آنکه بتواند بخواند و بنویسد، عالم، دانشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفرود
تصویر اسفرود
پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰار، سنگخوٰاره، سنگخوٰارک، سفرود، قطات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافروغ
تصویر بافروغ
روشن، تابناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
ترازوی بزرگ برای وزن کردن بارهای سنگین مانند کامیون و بار آن، ساختمانی که این ترازو در آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادروج
تصویر بادروج
نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادرو، بورنگ، بوینگ، ترۀ خراسانی
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
کنیت ابوالحسن خرقانی رحمهالله علیه. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
تا یکی روزی بیامد با سعود
گورهارا برف نو پوشیده بود.
مولوی.
و این از تصرفات ایرانیان در کنیه های تازی است که ابا و ابورا بصورت (با) و (بو) می آورند. رجوع به ابوالحسن خرقانی شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
نام بلدی است در گجرات هندوستان که در 130 هزارگزی شمال شهر سورت واقع است. لنگرگاهی زیبا، آب انبارهای وسیع، بتخانه های باتکلف دارد. آثاری از زمان آل تیمور در این شهر هنوز بجای است. در تاریخ 1819م. زلزلۀ شدیدی بعض قسمتهای این شهر را ویران ساخت. این شهر پایتخت راجه های قدیم کیکوار بود که بعدها تابع دولت انگلستان شدند. انگلیس ها آخرین راجه را به جنایات متعددی متهم ساخته وی را معزول و کشور را تماماً بضبط آوردند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2: باروده). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش نطنز شهرستان کاشان است که در شمال نطنز و حاشیۀ کویر و ابتدای شنزار واقع است و هوایش تابستان گرم و زمستان معتدل میباشد، آب قراءآن از قنواتست، محصول عمده آن غلات، تنباکو، پنبه، انار، میوه جات میباشد، این دهستان از 5 قریه و 11 مزرعه تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8400 تن و قراء مهم آن بشرح زیر است: قصبۀ باد که مرکز دهستان است، خالدآباد که در 3هزارگزی باد و ده آباد که در 6هزارگزی باد قرار دارند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
و خویشتن با لشکر بهم رود کاسرود عبر کردند و روی بترکستان نهادند، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 44)، و گویند که قاسان دریا بوده است و آن را کاس رود خوانده اند، (تاریخ قم ص 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بامروت
تصویر بامروت
جوانمرد، مردمانی پاک جامه، جنگی، میهماندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
برای وزن کردن کالای سنگین و کامیون و غیر آن بکار میرود، قپان
فرهنگ لغت هوشیار
همگی سراسر بتمامی همگی جملگی (برای مونث و جمع آید) : ... چنگیزخان چون از استخلاص سمرقند فارغ شد ممالک ماورا النهر باسرها مضبوط گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافروغ
تصویر بافروغ
روشن، تابناک، نورانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادروج
تصویر بادروج
ریحان
فرهنگ لغت هوشیار
با خویشتن، هوشیار مقابل بیخود. باخود بودن، بهوش بودن آگاه بودن مقابل بیخود بودن، بخود توجه داشتن، دارای انانیت بودن انیت داشتن منی ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باذروج
تصویر باذروج
بادروج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادروم
تصویر بادروم
بادرنجبویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادروگ
تصویر بادروگ
بادروج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفرود
تصویر اسفرود
سنگ خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
آنندراج و عمید آن را پارسی دانسته اند معین آنرا ترکی عربی دانسته یمسو گندک باروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسواد
تصویر باسواد
فرهیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسکول
تصویر باسکول
دستگاهی است برای اندازه گیری وزن های سنگین تجاری، قپان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفرود
تصویر اسفرود
((اِ فَ))
سنگ خوارک، پرنده ای کوچکتر از کبک با پرهای سیاه و خاکستری، ابفهرود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادسرد
تصویر بادسرد
((دِ سَ))
آه، آسیب، گزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با خود
تصویر با خود
((خُ))
با خویشتن، هوشیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپرود
تصویر اسپرود
((اِ پَ))
سنگ خوارک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با روح
تصویر با روح
Soulfully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
Lavishly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با روح
تصویر با روح
душевно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
расточительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با روح
تصویر با روح
mit Seele
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
verschwenderisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با روح
تصویر با روح
з душею
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باسراف
تصویر باسراف
марнотратно
دیکشنری فارسی به اوکراینی