مشغول به بازی، (ناظم الاطباء)، طفلی که گوش بر آواز طفلان دیگر دارد، (غیاث اللغات)، اطفال هرزه گرد، (انجمن آرای ناصری)، طفل بازی دوست، آنچه فارسی زبانان هندوستان به کاف تازی خوانند خطاست، (آنندراج) : چون صدف در بحر طوفان خورده ای هر سالخورد گشته بازیگوش از اخبار بازیهای ما، میرزا طاهر وحید (از آنندراج)، میکنم بازی به پند ناصحان عشق طفلانم چه بازیگوش کرد، ظهوری (از آنندراج و انجمن آرای ناصری)، طفل بازیگوش آرام از معلم می برد تلخ دارد زندگی بر ما دل خودکام ما، صائب،
مشغول به بازی، (ناظم الاطباء)، طفلی که گوش بر آواز طفلان دیگر دارد، (غیاث اللغات)، اطفال هرزه گرد، (انجمن آرای ناصری)، طفل بازی دوست، آنچه فارسی زبانان هندوستان به کاف تازی خوانند خطاست، (آنندراج) : چون صدف در بحر طوفان خورده ای هر سالخورد گشته بازیگوش از اخبار بازیهای ما، میرزا طاهر وحید (از آنندراج)، میکنم بازی به پند ناصحان عشق طفلانم چه بازیگوش کرد، ظهوری (از آنندراج و انجمن آرای ناصری)، طفل بازیگوش آرام از معلم می برد تلخ دارد زندگی بر ما دل خودکام ما، صائب،
شعبده. بازی نمودن. چشم بندی. فریب: به بازیگری تیر بازه ببست چو شد غرقه پیکانش بگشاد دست. فردوسی. جهان بازیگری داند مکن با این جهان بازی که درمانی بدام او اگر چه تیز پروازی. ناصرخسرو. درآمد ببازیگری ساختن چو گردون به انگشتری باختن. نظامی. ، خزینۀ دولت. بیت المال. (ناظم الاطباء)
شعبده. بازی نمودن. چشم بندی. فریب: به بازیگری تیر بازه ببست چو شد غرقه پیکانش بگشاد دست. فردوسی. جهان بازیگری داند مکن با این جهان بازی که درمانی بدام او اگر چه تیز پروازی. ناصرخسرو. درآمد ببازیگری ساختن چو گردون به انگشتری باختن. نظامی. ، خزینۀ دولت. بیت المال. (ناظم الاطباء)