معنی بازیگوش
- بازیگوش
- brincalhão
واژههای مرتبط با بازیگوش
بازیگوش
- بازیگوش
- مشغول به بازی، بازی کننده، کسی که پیوسته بفکر بازی است
بازیگوش
- بازیگوش
- ویژگی کودک یا کسی که به سرگرمی و کارهای غیرجدی علاقۀ بسیار دارد، کنایه از شوخ
بازیگوش
- بازیگوش
- بچه ای که بیشتر به فکر بازی باشد
بازیگوش
- بازیگوش
- Playful
بازیگوش
- بازیگوش
- игривый
بازیگوش
- بازیگوش
- verspielt
بازیگوش
- بازیگوش
- ігровий
بازیگوش
- بازیگوش
- zabawny
بازیگوش
- بازیگوش
- 顽皮的
