جدول جو
جدول جو

معنی بازیگر - جستجوی لغت در جدول جو

بازیگر
بازیگر (Actor یا Actress) در سینما نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و به عنوان چهر اصلی که داستان فیلم را روایت می کند. بازیگران وظیفه دارند تا به شخصیت های داستان زندگی ببخشند. بازیگران با استفاده از توانایی های هنری و بیانی خود، احساسات و تجربیات شخصیت ها را به تصویر می کشند و به ارتباط بین مخاطب و فیلم کمک می کنند.
وظایف و نقش های بازیگران در سینما:
1. تجسم شخصیت ها:
- بازیگران باید به طور کامل به شخصیت های خود تبدیل شوند و ویژگی ها، عواطف و انگیزه های آن ها را به تصویر بکشند. این شامل درک عمیق از داستان، دیالوگ ها و تعاملات شخصیت ها است.
2. اجرای دیالوگ ها:
- بازیگران باید دیالوگ های نوشته شده توسط نویسندگان را به صورت طبیعی و متقاعدکننده اجرا کنند. این شامل تلفظ صحیح، لحن مناسب و ایجاد حس واقعی در دیالوگ ها است.
3. کار با کارگردان:
- بازیگران باید با کارگردان همکاری نزدیکی داشته باشند تا بتوانند دیدگاه او را به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشند. این شامل پذیرش راهنمایی ها و نقدها و تطبیق با نیازهای صحنه ها است.
4. استفاده از زبان بدن و حالات چهره:
- بازیگران باید از زبان بدن، حالات چهره و حرکات فیزیکی برای انتقال احساسات و وضعیت های مختلف شخصیت استفاده کنند. این مهارت ها برای ایجاد یک اجرای متقاعدکننده ضروری هستند.
5. تعامل با دیگر بازیگران:
- بازیگران باید با دیگر بازیگران هماهنگ شوند و به شکلی طبیعی و هماهنگ با آن ها تعامل کنند. این تعاملات برای ایجاد صحنه های واقعی و تاثیرگذار اهمیت دارد.
انواع بازیگران در سینما:
1. بازیگران نقش اصلی (Leading Actors):
- این بازیگران نقش های کلیدی و محوری فیلم را ایفا می کنند و عمدتاً داستان حول محور شخصیت های آن ها می چرخد. مثال: لئوناردو دی کاپریو در فیلم `تایتانیک`.
2. بازیگران نقش مکمل (Supporting Actors):
- این بازیگران نقش های فرعی اما مهم را ایفا می کنند که به توسعه داستان و شخصیت های اصلی کمک می کنند. مثال: ساموئل ال. جکسون در فیلم `پالپ فیکشن`.
3. بازیگران شخصیت (Character Actors):
- این بازیگران تخصص دارند در ایفای نقش های خاص و متمایز که ممکن است در طول حرفه شان تکرار شود. مثال: کریستوفر لی در نقش های شرور.
4. بازیگران کوچک (Bit Players):
- این بازیگران نقش های کوچک و جزئی را ایفا می کنند که معمولاً فقط در چند صحنه حضور دارند و دیالوگ های کمی دارند. مثال: کارگران یک رستوران در فیلم.
مهارت های مورد نیاز برای بازیگری در سینما:
1. توانایی تفسیر و تجزیه و تحلیل نقش:
- بازیگران باید بتوانند شخصیت های خود را به خوبی تحلیل کرده و به درک عمیقی از آن ها برسند.
2. مهارت های بیانی:
- تلفظ واضح، لحن مناسب و توانایی بیان احساسات از طریق صدا بسیار مهم است.
3. زبان بدن:
- بازیگران باید بتوانند احساسات و وضعیت های شخصیت های خود را از طریق حرکات و حالات چهره به خوبی منتقل کنند.
4. انعطاف پذیری:
- بازیگران باید توانایی تطبیق با موقعیت ها و صحنه های مختلف را داشته باشند و بتوانند با تغییرات فیلمنامه و کارگردانی سازگار شوند.
5. حرفه ای بودن:
- رعایت تعهدات، وقت شناسی، همکاری با دیگر اعضای تیم و پذیرفتن نقدها و راهنمایی ها از ویژگی های ضروری یک بازیگر حرفه ای است.
چالش های بازیگری در سینما:
1. فشارهای روانی و فیزیکی:
- بازیگری می تواند بسیار استرس زا باشد و نیاز به تلاش فیزیکی و روانی زیادی داشته باشد.
2. رقابت شدید:
- ورود و موفقیت در صنعت سینما به دلیل رقابت بسیار شدید، چالش برانگیز است.
3. نقدها و واکنش ها:
- بازیگران ممکن است با نقدهای مثبت و منفی مواجه شوند که می تواند تأثیر زیادی بر روحیه و حرفه آن ها داشته باشد.
نتیجه گیری
بازیگری در سینما هنری پیچیده و چندوجهی است که نیاز به مهارت ها و توانایی های زیادی دارد. بازیگران با ایفای نقش های متنوع و گوناگون به زندگی بخشیدن به داستان ها و شخصیت ها کمک می کنند و تجربه ای غنی و تأثیرگذار برای مخاطبان ایجاد می کنند. از بازیگران نقش اصلی گرفته تا بازیگران مکمل و کوچک، هر یک نقش مهمی در ساختار کلی فیلم ایفا می کنند و به شکلی هماهنگ و یکپارچه داستان را روایت می کنن
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
بازیگر
اجراکنندۀ نقش در نمایش یا فیلم و مانند آن
کنایه از حیله گر، نیرنگ باز
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
فرهنگ فارسی عمید
بازیگر
(گَ)
بازی کننده. لعب (منتهی الارب) لعّاب (دهار) سامد. قصّاف. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی). لاعب. لاهی. (دهار). آنکه ببازیهای تفریحی و ورزش سرگرم شود. سرگرم کننده. مشغول کننده:
شده تیغها در سر انداختن
چو بازیگر از گویها باختن.
اسدی (گرشاسب نامه).
ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان
چو زنگیانی بر بادپیچ بازیگر.
ابوالمثل بخاری.
بقال را از برای دفع موشان راسوئی بود، دست آموز و بازیگر. (سندبادنامه ص 202).
لغت نامه دهخدا
بازیگر
مشغول کننده، اسباب بازی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
فرهنگ لغت هوشیار
بازیگر
((گَ))
هنرپیشه، بازیکن، مجازاً نیرنگ باز، فریب کار
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
فرهنگ فارسی معین
بازیگر
آرتیست، بازیکن، ستاره، هنرپیشه، هنرمند
متضاد: تماشاچی، تماشاگر، تماشایی، بازی کن، نقش پرداز، نیرنگ باز، فریب کار، حقه باز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بازیگر
ممثّلٌ
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به عربی
بازیگر
Actor, Thespian
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازیگر
acteur, comédien
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بازیگر
attore
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بازیگر
اداکار
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به اردو
بازیگر
актёр
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به روسی
بازیگر
Schauspieler
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به آلمانی
بازیگر
актор
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بازیگر
aktor
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به لهستانی
بازیگر
演员
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به چینی
بازیگر
অভিনেতা , অভিনেতা
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به بنگالی
بازیگر
actor
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بازیگر
mwigizaji
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بازیگر
oyuncu, tiyatrocu
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بازیگر
배우
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به کره ای
بازیگر
俳優
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بازیگر
שחקן , שַׂחְקָן
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به عبری
بازیگر
ator
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بازیگر
aktor
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بازیگر
นักแสดง , นักแสดง
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به تایلندی
بازیگر
acteur, toneelspeler
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به هلندی
بازیگر
अभिनेता , अभिनेता
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازیار
تصویر بازیار
(پسرانه)
بازدارنده، داور مسابقه پرش (نگارش کردی: بازیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازیار
تصویر بازیار
بازدار، کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازبان
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیگری
تصویر بازیگری
شغل و عمل بازیگر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
زن بازیگر. (ناظم الاطباء) ، باج دهنده. باژده. کسی که باج بر عهده دارد:
که شاهان همه باژدار وی اند
به نخجیر شیران شکار ویند.
فردوسی.
همه سر بسر باژدار توایم
پرستار و در زینهار توایم.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که ای شهریار
پدر باژبان بود و من باژدار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
زن بازیگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
شعبده. بازی نمودن. چشم بندی. فریب:
به بازیگری تیر بازه ببست
چو شد غرقه پیکانش بگشاد دست.
فردوسی.
جهان بازیگری داند مکن با این جهان بازی
که درمانی بدام او اگر چه تیز پروازی.
ناصرخسرو.
درآمد ببازیگری ساختن
چو گردون به انگشتری باختن.
نظامی.
، خزینۀ دولت. بیت المال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برزیگر
تصویر برزیگر
زارع کشاورز زراعت کننده
فرهنگ لغت هوشیار