جدول جو
جدول جو

معنی بازیگاه - جستجوی لغت در جدول جو

بازیگاه
جای بازی کردن
تصویری از بازیگاه
تصویر بازیگاه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازارگاه
تصویر بازارگاه
محل بازار و خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
ویژگی کودک یا کسی که به سرگرمی و کارهای غیرجدی علاقۀ بسیار دارد، کنایه از شوخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
آنکه کالا را به صورت عمده خرید و فروش می کند، تاجر، سوداگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گازرگاه
تصویر گازرگاه
رخت شوی خانه، گازرخانه، گازرستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیگری
تصویر بازیگری
شغل و عمل بازیگر
فرهنگ فارسی عمید
بازی گه، تماشاخانه، جای بازیگری، ملعب، (منتهی الارب) ملهی، (دهار) ملعب، (تفلیسی) بازیکده، (آنندراج) بازی جا، (ناظم الاطباء) :
چو خواندی درس آزادی گلستان میشود زندان
که روز جمعه بازیگاه طفلانست مکتب ها،
ناصرعلی (از آنندراج)،
و رجوع به بازیکده شود
لغت نامه دهخدا
(گَهْ)
مخفف بازیگاه. بازیجای. جای بازی. میدان. بازیکده:
بازیگه شمس و قمر و ببر و هژبر است
منزلگه جود و کرم و حلم و وقار است.
منوچهری.
چو در بازیگه میدان رسیدند
ریرویان ز شادی می پریدند.
نظامی.
و رجوع به بازیگاه و بازیکده شود، سینه بند طفلان. (برهان قاطع) ، کمربند کودکان. (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرند شود
لغت نامه دهخدا
آنجائی که رودخانه عریض میگردد، (ناظم الاطباء)، محل باز شدن بستر رودخانه
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
مشغول به بازی، بازی کننده، کسی که پیوسته بفکر بازی است
فرهنگ لغت هوشیار
دربار و کاخ شاهان، خیمه پادشاهی، جایی که شاهان مردم را بحضور پذیرند بارجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
سوداگر، تاجر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گازرگاه
تصویر گازرگاه
رختشویخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
بچه ای که بیشتر به فکر بازی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گازرگاه
تصویر گازرگاه
رخت شوی خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
((زَ))
بازارگان، تاجر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازیابه
تصویر بازیابه
مرجع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
تاجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
Playful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
espiègle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
おちゃめな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
שובב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
खेलप्रेमी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
ceria
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
ขี้เล่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
speels
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
verspielt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
juguetón
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
giocoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
brincalhão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
顽皮的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
zabawny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
ігровий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
игривый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
장난꾸러기
دیکشنری فارسی به کره ای