جدول جو
جدول جو

معنی بازگوم - جستجوی لغت در جدول جو

بازگوم
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازگون
تصویر بازگون
باژگون، واژگون، سرنگون، وارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
ویژگی کودک یا کسی که به سرگرمی و کارهای غیرجدی علاقۀ بسیار دارد، کنایه از شوخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگو
تصویر بازگو
تکرار سخن، بازگفتن، بازگوینده
بازگو کردن: سخنی را تکرار کردن، سخن گفته را دوباره گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باریوم
تصویر باریوم
فلزی نقره ای رنگ، نرم و سمی که در مجاورت هوا اکسید و در ۸۵۰ درجه حرارت ذوب می شود و املاح آن در طب و صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باشگون
تصویر باشگون
باژگون، برای مثال خاک پایت را زحل از دیده بر سر می نهد / آری آری هست دایم کار هندو باشگون (رکن الدین بکرانی - لغتنامه - باشگون)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
بازگرد، برگشتن از جایی، مراجعت، عود، بازگشتن، بازگردیدن، برگشتن، برگشتن از جایی، مراجعت کردن، کنایه از توبه کردن، از کاری دست برداشتن، منصرف گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگرد
تصویر بازگرد
بازگشت، مراجعت، بازگردنده، رجوع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگفت
تصویر بازگفت
بازگفتن، بازگو کردن، تکرار سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
واژگون، سرنگون، وارون، برای مثال مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر / که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است (حافظ - ۱۰۰ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
رجوع به بازگو شود
لغت نامه دهخدا
سرنگون، واژگونه، وارونه، برگشته، (ناظم الاطباء)، واژگون، (آنندراج) (فرهنگ ضیاء) :
بازگون است جمله کار جهان
تا بحدی که ماورای حدست،
بدرالدین چاچی (از فرهنگ ضیاء)،
و رجوع به بازگونه و واژگونه شود، مقابل برنده در قمار، قسمی از کبوتر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بازگوی، بازگویه، تکرار، اعادۀ چیزی که گفته شده باشد، (ناظم الاطباء)، واگویه، تکرار سخن:
غصه ها هست در دلم که زبان
زهرۀ بازگو نمیدارد،
خاقانی،
صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو
چون ز مجلس میروی بیرون لب پیمانه باش،
صائب (از آنندراج) (ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
فلزی نقره ای رنگ در طبیعت بصورت سولفات یا کربنات باریوم وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگون
تصویر بازگون
وارونه، واژگونه، برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادروم
تصویر بادروم
بادرنجبویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
مشغول به بازی، بازی کننده، کسی که پیوسته بفکر بازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
مراجعت، رجعت، ارتجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگویه
تصویر بازگویه
تکرار سخنی اعاده مطلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
مقلوب، واژگونه، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشگون
تصویر باشگون
معکوس، مقلوب، واژگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگو
تصویر بازگو
تکرار سخنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژگون
تصویر باژگون
((ژِ))
سرنگون، وارون. باژگونه و بازگونه و واژگونه و واژگون و باشگون و باشگونه نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
((یُ))
فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به رنگ سفید مایل به زرد است. چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعه ایکس از آن نمی گذرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
بچه ای که بیشتر به فکر بازی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگفت
تصویر بازگفت
((گُ))
اعتراض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
((گَ))
برگشت از جایی، مراجعت، رجوع از آهنگی به آهنگ مناسب دیگر (موسیقی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگرد
تصویر بازگرد
((گَ))
مراجعت، بازگشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
واگویش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
نقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
مراجعت، مراجعه، مرجوع، توبه، رجعت، عطف
فرهنگ واژه فارسی سره
راوی، روایتگر، قصه گو، ناقل، واگو، بازگویه، تکرار، روایت، نقل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
Reappearance, Retraction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
Playful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
игривый
دیکشنری فارسی به روسی