دهی است جزء دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در 12 هزارگزی باختر لاهیجان و 2 هزارگزی لفمجان در جلگه قرار دارد. آبش از نهر کیاجو از سفیدرود و محصولش برنج، ابریشم و صیفی کاری و شغل مردمش زراعت و حصیربافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در 12 هزارگزی باختر لاهیجان و 2 هزارگزی لفمجان در جلگه قرار دارد. آبش از نهر کیاجو از سفیدرود و محصولش برنج، ابریشم و صیفی کاری و شغل مردمش زراعت و حصیربافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
عقب برده. واپس برده. پس برده و جز اینها. و گاه نیز بمعنی برده است. و رجوع به بازبردن شود: اول دل بازبرده پس ده ا دست بدارمت ز فتراک. سعدی (ترجیعات) ، نظر یا روی بازپس کردن. بعقب نگریستن: درین روش که تویی پیش هر که بازآیی گرش به تیغ زنی روی بازپس نکند. سعدی (طیبات). و نظر بازپس مکن، پس چون آن کنیزک از دیه بیرون آمد بازپس نگریست در حال باسنگ شد. (تاریخ قم ص 64). اردشیر روی از اصفهان بازپس کرد. (تاریخ قم ص 70)
عقب برده. واپس برده. پس برده و جز اینها. و گاه نیز بمعنی برده است. و رجوع به بازبردن شود: اول دل بازبرده پس ده ا دست بدارمت ز فتراک. سعدی (ترجیعات) ، نظر یا روی بازپس کردن. بعقب نگریستن: درین روش که تویی پیش هر که بازآیی گرش به تیغ زنی روی بازپس نکند. سعدی (طیبات). و نظر بازپس مکن، پس چون آن کنیزک از دیه بیرون آمد بازپس نگریست در حال باسنگ شد. (تاریخ قم ص 64). اردشیر روی از اصفهان بازپس کرد. (تاریخ قم ص 70)