- بازدم
- هوائی که از ریه خارجی می شود
معنی بازدم - جستجوی لغت در جدول جو
- بازدم
- هوایی که از ریه خارج می شود، زفیر
- بازدم ((دَ))
- خارج کردن هوا از ریه
- بازدم
- Exhalation
- بازدم
- выдох
- بازدم
- Ausatmung
- بازدم
- wydech
- بازدم
- exalação
- بازدم
- esalazione
- بازدم
- exhalación
- بازدم
- exhalation
- بازدم
- uitademing
- بازدم
- การหายใจออก
- بازدم
- penghembusan
- بازدم
- زفرةٌ
- بازدم
- श्वास निकासी
- بازدم
- נשיפה
- بازدم
- nefes verme
- بازدم
- kupumua
- بازدم
- নিশ্বাস ত্যাগ
- بازدم
- بازدم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نتیجه، سرانجام، راندمان
عاقبت کار باشد از هر شغلی و کاری، و پایان و سرانجام کار
سرانجام، عاقبت
مقدار درآمد و نتیجه و بهره برداری که از زمین مزروع یا کارخانه ای حاصل شود
بادانبان، انبان باد، دمۀ آهنگران، دم، دمه
عاقبت، انجام و پایان کاری، سرانجام، به فرجام، درآخر، برای مثال مکن خویشتن از ره راست گم / که خود را به دوزخ بری بافدم (رودکی - ۵۴۳)
نتیجۀ کار یک دستگاه به نسبت مقدار انرژی که در آن مصرف می شود، مقدار محصولی که انسان یا ماشین در مدت معین تولید می کند، راندمان
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، اورک، بادپیچ، پالوازه، سابود، گواچو، بازپیچ، نرموره، آورک