جدول جو
جدول جو

معنی بازالت - جستجوی لغت در جدول جو

بازالت
سنگ آتش فشانی دانه ریز و تیره رنگ
تصویری از بازالت
تصویر بازالت
فرهنگ فارسی عمید
بازالت
مرمر سیاه
تصویری از بازالت
تصویر بازالت
فرهنگ لغت هوشیار
بازالت
یکی از سنگ های آذرین که دارای سختی نسبتاً زیاد است. رنگ آن سیاه و لبه بریدگی هایش کند است. این سنگ در دستگاه شش وجهی و متبلور می شود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازگفت
تصویر بازگفت
بازگفتن، بازگو کردن، تکرار سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازاری
تصویر بازاری
از مردم بازار، تاجر،
کنایه از متداول در بازار یا در بین تودۀ مردم مثلاً لهجۀ بازاری،
کنایه از بی کیفیت، کنایه از بدون ارزش هنری، مبتذل مثلاً رمان بازاری،
کنایه از بی ادب، بی ظرافت، کنایه از در معرض دید همه،
مانند افراد بازاری، مقتصدانه مثلاً چقد بازاری فکر می کرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازوله
تصویر بازوله
دستگاه خرمن کوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازالت
تصویر ازالت
ازاله، زایل کردن، از بین بردن، نابود ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
بازگرد، برگشتن از جایی، مراجعت، عود، بازگشتن، بازگردیدن، برگشتن، برگشتن از جایی، مراجعت کردن، کنایه از توبه کردن، از کاری دست برداشتن، منصرف گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
به دست آوردن دوبارۀ مواد قابل مصرف از مواد استفاده شده، یافتن دوبارۀ چیزی، دریافت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
منع، ممانعت، جلوگیری، توقیف، در علم حقوق حبس، زندانی، برای مثال چند گه بازداشت بودم من / در یکی خانه عاجز و مضطر (مسعودسعد - ۱۷۷)
بازداشت کردن: زندانی کردن، کسی را به زندان انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازجست
تصویر بازجست
بازجستن، جستجو، تجسس، پژوهش
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا زالت
تصویر لا زالت
همیشه پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
همیشه پیوسته. توضیح لازال در عربی از افعال ناقصه است. یا لازال عالیا. همیشه بلند باد، آورد گرد فتح وظفرپیش چشم ما باد رکاب عالی لازال عالیا. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادالو
تصویر بادالو
متورم ورم کرده باد کرده پف کرده: چشمهای باد آلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازخاست
تصویر بازخاست
قیامت، رستخیز، حشر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف، حبس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
مراجعت، رجعت، ارتجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقالی
تصویر باقالی
یونانی کالوسک با سمر غول کوشک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
دوباره بدست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیوسته همیشه. یا لازالت ثابته الاوتاد راسیه الاطواد. هموراه میخهای بزرگ آن پابرجا و کوهای سترک آن ریشه دار و استوار باد، و بدین دو فتح با نام بفضل ایزد تعالی و فر دولت قاهره لازالت ثابته الاوتاد را سیه الاطواد تیسیر پذیرفت. . محروسه الاطراف محمیه الارجا و الاکناف. همواره از همه جانب محفوظ باد و کنارها و کرانهای دور و نزدیک آن نگهداشته از بدی: این حضرت بزرگ لازالت محروسه الاطراف محمیه الارجا والاکناف بود
فرهنگ لغت هوشیار
دورکردن راندن، برداشتن از میان برداشتن، نیست گردانیدن، پاک کردن زدودن طرد و دفع کردن دور کردن (از جایی) راندن، زایل کردن محو کردن بر طرف کردن از بین بردن، هک کردن نیست گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
آن چه که بی زحمت و رنج به دست آید، به دست آوردن مواد قابل استفاده از موادی که قبلاً مصرف شده اند، پیدا کردن و به دست آوردن آن چه گم شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازاری
تصویر بازاری
اهل بازار، کاسب، مبتذل، اثری که در آن دقائق و احساسات هنری وجود نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
((گَ))
برگشت از جایی، مراجعت، رجوع از آهنگی به آهنگ مناسب دیگر (موسیقی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
جلوگیری، توقیف، حبس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگفت
تصویر بازگفت
((گُ))
اعتراض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازالت
تصویر ازالت
((اِ لَ))
طرد کردن، دور کردن، زایل کردن، از بین بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
مراجعت، مراجعه، مرجوع، توبه، رجعت، عطف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
توقیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
Reappearance, Retraction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
Internment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
повторное появление , отзыв
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازداشت
تصویر بازداشت
интернирование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازگشت
تصویر بازگشت
Wiederauftauchen, (DE) Zurücknahme
دیکشنری فارسی به آلمانی