- بازارگان
- تاجر سوداگر بازرگان
معنی بازارگان - جستجوی لغت در جدول جو
- بازارگان
- تاجر، بازرگان
- بازارگان
- بازرگان،
برای مثال از خطر بندد خطر ز آن رو که سود ده چهل / برنبندد گر بترسد از خطر بازارگان (لغتنامه - بازارگان)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازرگانی، سوداگری، تجارت
محل بازار و خرید و فروش
سوداگر، تاجر
آنکه کالا را به صورت عمده خرید و فروش می کند، تاجر، سوداگر
تجاری، تجارت
تجارت، سوداگری، داد و ستد، خرید و فروش، معامله
دسته ای از گیاهان دانه دار با برگ های سوزنی که دانۀ آن ها بر روی فلس هایی تشکیل می شود، عریان البذور
بازگرداننده
سوداگری، تجارت
Marketer
маркетолог
Vermarkter
маркетолог
marketer
vendedor
venditore
comercializador
commercialisateur
marketeer
ผู้ทำการตลาด
pemasar
مسوّقٌ
מְשוּוֵּךְ
マーケティング担当者
마케팅 담당자
pazarlamacı
mtaalamu wa soko
বিপণনকারী