جدول جو
جدول جو

معنی بازارگان - جستجوی لغت در جدول جو

بازارگان
تاجر سوداگر بازرگان
تصویری از بازارگان
تصویر بازارگان
فرهنگ لغت هوشیار
بازارگان
تاجر، بازرگان
تصویری از بازارگان
تصویر بازارگان
فرهنگ فارسی معین
بازارگان
بازرگان، برای مثال از خطر بندد خطر ز آن رو که سود ده چهل / برنبندد گر بترسد از خطر بازارگان (لغتنامه - بازارگان)
تصویری از بازارگان
تصویر بازارگان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازارگانی
تصویر بازارگانی
بازرگانی، سوداگری، تجارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازارگاه
تصویر بازارگاه
محل بازار و خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
تاجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
سوداگر، تاجر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
آنکه کالا را به صورت عمده خرید و فروش می کند، تاجر، سوداگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
((زَ))
بازارگان، تاجر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرگانی
تصویر بازرگانی
تجاری، تجارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازرگانی
تصویر بازرگانی
تجارت، سوداگری، داد و ستد، خرید و فروش، معامله
فرهنگ لغت هوشیار
دسته ای از گیاهان دانه دار با برگ های سوزنی که دانۀ آن ها بر روی فلس هایی تشکیل می شود، عریان البذور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگردان
تصویر بازگردان
بازگرداننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرگانی
تصویر بازرگانی
سوداگری، تجارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازاریاب
تصویر بازاریاب
Marketer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ผู้ทำการตลาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
マーケティング担当者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
বিপণনকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی