محل بازار، (ناظم الاطباء)، آنجا که بازار کنند، میدان داد و ستد، آن قدر زمین که بازار در آن واقع شود، (آنندراج) : بر پهلوی مکه و طایف چاهیست که آنرا ذوالنخال خوانند آنجا هرسال عرب را بازاری بود و نزدیک بازارگاه دشتی است بزرگ و آنرا وادی حنین گویند، (ترجمه طبری بلعمی)، وزان پس کجا برگشایند راه بشهری کجا هست بازارگاه، فردوسی، ز دروازه تا پیش درگاه شاه همه بسته آذین ببازارگاه، فردوسی، ببستند آذین بشهر و براه همه برزن و کوی و بازارگاه، فردوسی، هر که را بی صرف کم شد نقد عمر هست مغبون اندرین بازارگاه، خاقانی، چو کارگاه ششتر و بغداد و روم گشت بازارگاه لشکر شاه از سخای تو، امیر معزی (از آنندراج)، و رجوع به بازارگه شود