باریک وتنک (تک) : از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم. (فرهنگ نظام). مقدار کم. چیز اندک. شی ٔ ناقابل. کم ارزش: یک باریکه کهنه. آب باریکه، رزق کم. رزق اندک. یک باریکه از کنار ماهوت. یک باریکه چوب. یک باریکه خربزه.
باریک وتنک (تک) : از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم. (فرهنگ نظام). مقدار کم. چیز اندک. شی ٔ ناقابل. کم ارزش: یک باریکه کهنه. آب باریکه، رزق کم. رزق اندک. یک باریکه از کنار ماهوت. یک باریکه چوب. یک باریکه خربزه.
دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 126 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یکهزارگزی شمال راه فرعی لار برگله دار، در جلگه واقع است، دارای 96 تن سکنه میباشد، آبش از قنات و محصولش غلات، خرما و پیاز و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 126 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یکهزارگزی شمال راه فرعی لار برگله دار، در جلگه واقع است، دارای 96 تن سکنه میباشد، آبش از قنات و محصولش غلات، خرما و پیاز و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
مخفف بادریسه باشد: و فلک را برای گردش و نیز باریسۀ دوک را برای گردش فلکه خواندند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 صص 9-14). و رجوع به بادریسه شود، تیزبین (در حیوانات) : بفرمود تا برنهادند زین بر آن راه پویان (اسبان) باریک بین. فردوسی. بپرهیز گاران پاکیزه رای بباریک بینان مشکل گشای. نظامی. ، خسیس. (آنندراج) (ارمغان آصفی). تنگ نظر. میرزا صائب گوید: از سر خوان ملک برخیز کاین باریک بین می شمارد لب گزیدن را لب نانی دگر. (آنندراج). ، شاعر. (دهار) : سواد دیدۀ باریک بینان انیس خاطر خلوت نشینان. نظامی. ، ناتوان بین. (ارمغان آصفی)، ناتوان. (آنندراج)
مخفف بادریسه باشد: و فلک را برای گردش و نیز باریسۀ دوک را برای گردش فلکه خواندند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 صص 9-14). و رجوع به بادریسه شود، تیزبین (در حیوانات) : بفرمود تا برنهادند زین بر آن راه پویان (اسبان) باریک بین. فردوسی. بپرهیز گاران پاکیزه رای بباریک بینان مشکل گشای. نظامی. ، خسیس. (آنندراج) (ارمغان آصفی). تنگ نظر. میرزا صائب گوید: از سر خوان ملک برخیز کاین باریک بین می شمارد لب گزیدن را لب نانی دگر. (آنندراج). ، شاعر. (دهار) : سواد دیدۀ باریک بینان انیس خاطر خلوت نشینان. نظامی. ، ناتوان بین. (ارمغان آصفی)، ناتوان. (آنندراج)