جدول جو
جدول جو

معنی باریکجوی - جستجوی لغت در جدول جو

باریکجوی
(شِ / شُ خَ دَ / دِ)
نازک اندیش، لطیف اندیش، ظریف جوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باریکی
تصویر باریکی
باریک بودن، کنایه از نازکی و لطافت، کنایه از لاغری
فرهنگ فارسی عمید
نام ناحیه ای است در ولایت ارضروم (ارزنهالروم) در قضای کماخ از سنجاق ارزنجان، دارای ده پارچه ده میباشد، (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گورک سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 175 هزارگزی خاورسردشت و ده هزارگزی خاور شوسۀ سردشت به مهاباد واقع است، منطقه ای است کوهستانی و جنگلی با هوایی معتدل، دارای 129 تن سکنه از نژاد کرد می باشد، آبش از رود خانه سردشت و محصولش غلات، توتون و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالیش جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ظلمت طلب، بیراهه رو، منحرف، کجرو:
بپرسید کار پرستش بچیست
بنیکی ّ یزدان گراینده کیست
چنین داد پاسخ که تاریک جوی
روان اندرآرد بباریک موی،
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2539)
لغت نامه دهخدا
دقت و نازکی، (ناظم الاطباء)، نازکی و لطافت و دقت، (آنندراج)، ظرافت، نازکی، (دمزن)،
چو از باریک بینی موی میسفت
بباریکی سخن چون موی میگفت،
نظامی،
سنانش از موی باریکی سترده
ز چشم موی بینان موی برده،
نظامی،
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 126 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یکهزارگزی شمال راه فرعی لار برگله دار، در جلگه واقع است، دارای 96 تن سکنه میباشد، آبش از قنات و محصولش غلات، خرما و پیاز و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
بارجو، جویندۀ بار، خواهان شرفیابی بحضور شاه یا امیری، رجوع به بارجو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باریکی
تصویر باریکی
نازکی و لطافت و دقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باریکی
تصویر باریکی
دقت
فرهنگ فارسی معین
لطافت، ظرافت
دیکشنری اردو به فارسی