جدول جو
جدول جو

معنی بارودیه - جستجوی لغت در جدول جو

بارودیه(دی یَ)
زاج. (دزی ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارمایه
تصویر بارمایه
متاع و کالا که برای تجارت حمل شود، مایۀ درست و قیمتی، سرمایۀ واقعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باروحیه
تصویر باروحیه
بانشاط، همراه با حال خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادرویه
تصویر بادرویه
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنگان، ترنجان، بادرونه، بادرنجبویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالوایه
تصویر بالوایه
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک،
برای مثال آب و آتش به هم نیامیزد / بالوایه ز خاک بگریزد (عنصری - ۳۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
نام فرقه ای مذهبی در هند. زعم ایشان آن است که رسول ایشان ملکی است روحانی بر صورت بشری و اسمش باهودیه است و بر گاوی سوار است و تاجی از استخوان موتی بر سر دارد و از استخوان سر آدمی قلاده ای در گردن دارد و در دستی از استخوان قحف استخوانی دارد و در دستی مزراقی که سه شعبه دارد و ایشان را به عبادت خالق عز و جل و عبادت خویش امر میکند و امر کرد که بر صورتش صنمی بسازند و به عبادت آن مشغول شوند و از هیچ شی ٔ پرهیز نکنند... و ایشان را به غیر از صدقه معاشی نباشد. (از ترجمه ملل و نحل شهرستانی ص 584)
لغت نامه دهخدا
تونسی (خطیب محمد) امام اول مسجد جامع باردو در تونس بوده، کتب زیر از اوست: تعلیم القاری (رساله در احکام تجوید) که بسال 1293 هجری قمری تألیف کرد و شیخ محمد شاذلی بن اصلح وی را بدین دو بیت:
لقد جمعت وصف الحروف و بینت
مخارجها کل البیان و وضحت
و زادت علی هذا من العلم جمله
لمن یقراء القرآن حقّا تعینت،
تقریظ گفته، چ تونس 1294 در 94 ص (ازمعجم المطبوعات ج 1 ستون 513)، مرد بددل، (ناظم الاطباء)
عمر افندی، او راست: ماقاله مالک فی الخمر (مطبعۀ موسوعات 1903 میلادی)، (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 513)
لغت نامه دهخدا
کشور، نام قدیم ناحیتی در ساحل غربی دریای سیاه، (یشتها ج 1 ص 393 و 409)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مفرد بارود، تفنگ. (دزی ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالوایه
تصویر بالوایه
پرستو پرستوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باروزنه
تصویر باروزنه
نوایی است در موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارمایه
تصویر بارمایه
سرمایه واقعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار دهی
تصویر بار دهی
بار آوری حاصل دادن درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادوایه
تصویر بادوایه
پرستو پرستوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادرویه
تصویر بادرویه
بادرنجبویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالوایه
تصویر بالوایه
((یِ))
پرستو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارمایه
تصویر بارمایه
((یِ))
زادراه، توشه برای مسافرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باروزنه
تصویر باروزنه
((زَ نِ))
از نواها و آهنگ های موسیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
Spiritedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
avec énergie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
精力的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
בצורה נמרצת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
जोश से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
dengan semangat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
อย่างมีพลัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
energiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
con energia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
con energía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
com energia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
精力充沛地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
energicznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
енергійно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
voller Energie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
энергично
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با روحیه
تصویر با روحیه
힘차게
دیکشنری فارسی به کره ای