معنی باروزنه - فرهنگ فارسی معین
معنی باروزنه
باروزنه((زَ نِ))
از نواها و آهنگ های موسیقی
تصویر باروزنه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با باروزنه
باروزنه
باروزنه
نام نوایی است از موسیقی. (برهان) (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (دِمزن) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 191) (فرهنگ نظام) : ساعتی سیوارتیر و ساعتی کبک دری ساعتی سرو ستاه و ساعتی باروزنه. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی)
لغت نامه دهخدا
پاروزنه
پاروزنه
نام یکی از الحان موسیقی. باروزنه. و شاید صحیح آن بازوزنه باشد از بازو زدن، بال زدن مرغان: ساعتی سیوار تیر و ساعتی کبک دری ساعتی سرو ستاه و ساعتی پاروزنه. منوچهری
لغت نامه دهخدا
باروزه
باروزه
بادروزه، هرروزه، چیزی که انسان هر روز به آن احتیاج داشته باشد، از قبیل خوراک و پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
باروزه
باروزه
خوراک و قوت هرروزه باشد و ضروری. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مخفف بادروزه. قوت لایموت. (فرهنگ نظام). نان روزانه. (دِمزن).
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.