پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مِثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
رسا. کافی. بسنده. وافی. مشبع. رسنده: ’و ما هو ببالغه’. (قرآن 13/14) و نیست او رسنده به آن. ’لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس’. (قرآن 7/16). نباشید رسندۀ آن مگر به تعب نفس ها. ’یا ایها الذین آمنوا لاتقتلوا الصیدو انتم حرم و من قتله منکم متعمدا فجزاء مثل ماقتل من النعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیاً بالغ الکعبه اوکفاره طعام مساکین...’. (قرآن 95/5) ، ای کسانی که گرویدید، مکشید صید را آنگاه که محرم باشید، و کسی که کشت آنرا از شما از روی عمد، پس جزائی است مثل آنچه را کشت از شتر و گاو و گوسفند، که حکم کنند بدان دوصاحب عدالت از شما قربانی رسنده کعبه یا کفاره است طعام مسکینان.
رسا. کافی. بسنده. وافی. مشبع. رسنده: ’و ما هو ببالغه’. (قرآن 13/14) و نیست او رسنده به آن. ’لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس’. (قرآن 7/16). نباشید رسندۀ آن مگر به تعب نفس ها. ’یا ایها الذین آمنوا لاتقتلوا الصیدو انتم حرم و من قتله منکم متعمدا فجزاء مثل ماقتل من النعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیاً بالغ الکعبه اوکفاره طعام مساکین...’. (قرآن 95/5) ، ای کسانی که گرویدید، مکشید صید را آنگاه که محرم باشید، و کسی که کشت آنرا از شما از روی عمد، پس جزائی است مثل آنچه را کشت از شتر و گاو و گوسفند، که حکم کنند بدان دوصاحب عدالت از شما قربانی رسنده کعبه یا کفاره است طعام مسکینان.
شاخ گاو میان خالی یا چوب میان خالی کرده که در آن شراب خورند و در گرجستان متعارف است. (برهان قاطع) (آنندراج). قدح از سروی گاو بود که بدان می خورند و بعضی کلاجوی خوانند. (نسخه ای از اسدی). سروی گاو که پاک کرده باشند و بدان شراب خورند. (نسخه ای از اسدی). سروی گاو پاک کرده بود یا طاس چوبین که بدان شراب خورند. (صحاح الفرس). شاخ گاو پاک کرده بود که پیاله باشد. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 170). در ناظم الاطباء بفتح لام و به معنی قلاچوری آمده است. در لغت بالغ ترکی بمعنی طاس چوبین و شاخ گاو که بدان شراب خورند. (احوال و اشعار رودکی ص 1193). شاخ گاو میان تهی و یا چوب میان تهی که در آن شراب خورند. (ناظم الاطباء). پیمانه که از چوب یا شاخ سازند و بدان شراب و آب خورند. (فرهنگ رشیدی). پیمانۀ شراب. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). پیمانه که از چوب و یا از شاخ گاو سازند و بدان شراب زنند. (شرفنامۀ منیری) : بدیدش همان جای برتخت خویش یکی بالغ و کالۀ می به پیش. اسدی (گرشاسب نامه). هزار از بزرگان خسروپرست تکوک بلورین و بالغ بدست. اسدی (گرشاسب نامه). با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب آمد به خان چاکر خود خواجه باصواب. عمار. بنشان به تارم اندر مر ترک خویش را با چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو. عماره
شاخ گاو میان خالی یا چوب میان خالی کرده که در آن شراب خورند و در گرجستان متعارف است. (برهان قاطع) (آنندراج). قدح از سروی گاو بود که بدان می خورند و بعضی کلاجوی خوانند. (نسخه ای از اسدی). سروی گاو که پاک کرده باشند و بدان شراب خورند. (نسخه ای از اسدی). سروی گاو پاک کرده بود یا طاس چوبین که بدان شراب خورند. (صحاح الفرس). شاخ گاو پاک کرده بود که پیاله باشد. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 170). در ناظم الاطباء بفتح لام و به معنی قلاچوری آمده است. در لغت بالغ ترکی بمعنی طاس چوبین و شاخ گاو که بدان شراب خورند. (احوال و اشعار رودکی ص 1193). شاخ گاو میان تهی و یا چوب میان تهی که در آن شراب خورند. (ناظم الاطباء). پیمانه که از چوب یا شاخ سازند و بدان شراب و آب خورند. (فرهنگ رشیدی). پیمانۀ شراب. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). پیمانه که از چوب و یا از شاخ گاو سازند و بدان شراب زنند. (شرفنامۀ منیری) : بدیدش همان جای برتخت خویش یکی بالغ و کالۀ می به پیش. اسدی (گرشاسب نامه). هزار از بزرگان خسروپرست تکوک بلورین و بالغ بدست. اسدی (گرشاسب نامه). با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب آمد به خان چاکر خود خواجه باصواب. عمار. بنشان به تارم اندر مر ترک خویش را با چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو. عماره
نام قصبۀ مرکزی است در ولایت قونیه در سنجاق حمید ملحق به قضای اکردیر که در ساحل شمالی دریاچۀ اکردیر، در 20 هزارگزی شمال اکردیر و 40 هزارگزی شمال شرقی اسپارطه واقع شده و 3200 تن سکنه دارد که قریب 700 تن یونانی و بقیه مسلمان و ترک اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) نام ناحیه ای است در ولایت قونیه، و مرکب است از 25 قریه در میان این ناحیه قپوطاغی (کوه قپو) از طرف جنوب غربی بسوی شمال شرقی امتداد پیدا کرده و بشکل دماغه به درون دریاچه پیش رفته است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
نام قصبۀ مرکزی است در ولایت قونیه در سنجاق حمید ملحق به قضای اکردیر که در ساحل شمالی دریاچۀ اکردیر، در 20 هزارگزی شمال اکردیر و 40 هزارگزی شمال شرقی اسپارطه واقع شده و 3200 تن سکنه دارد که قریب 700 تن یونانی و بقیه مسلمان و ترک اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2) نام ناحیه ای است در ولایت قونیه، و مرکب است از 25 قریه در میان این ناحیه قپوطاغی (کوه قپو) از طرف جنوب غربی بسوی شمال شرقی امتداد پیدا کرده و بشکل دماغه به درون دریاچه پیش رفته است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)