جدول جو
جدول جو

معنی بارلغ - جستجوی لغت در جدول جو

بارلغ
نام دهی است به تغزغز از پس کوه طفقان. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارلی
تصویر بارلی
(دخترانه)
بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
کسی که به حد بلوغ رسیده، رسنده، رسا، رسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
پیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن یا استخوان فیل، برای مثال با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب / آمد به خان چاکر خود خواجه با صواب (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
رسا. کافی. بسنده. وافی. مشبع. رسنده: ’و ما هو ببالغه’. (قرآن 13/14) و نیست او رسنده به آن. ’لم تکونوا بالغیه الا بشق الانفس’. (قرآن 7/16). نباشید رسندۀ آن مگر به تعب نفس ها. ’یا ایها الذین آمنوا لاتقتلوا الصیدو انتم حرم و من قتله منکم متعمدا فجزاء مثل ماقتل من النعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیاً بالغ الکعبه اوکفاره طعام مساکین...’. (قرآن 95/5) ، ای کسانی که گرویدید، مکشید صید را آنگاه که محرم باشید، و کسی که کشت آنرا از شما از روی عمد، پس جزائی است مثل آنچه را کشت از شتر و گاو و گوسفند، که حکم کنند بدان دوصاحب عدالت از شما قربانی رسنده کعبه یا کفاره است طعام مسکینان.
لغت نامه دهخدا
(لُ / لِ)
شاخ گاو میان خالی یا چوب میان خالی کرده که در آن شراب خورند و در گرجستان متعارف است. (برهان قاطع) (آنندراج). قدح از سروی گاو بود که بدان می خورند و بعضی کلاجوی خوانند. (نسخه ای از اسدی). سروی گاو که پاک کرده باشند و بدان شراب خورند. (نسخه ای از اسدی). سروی گاو پاک کرده بود یا طاس چوبین که بدان شراب خورند. (صحاح الفرس). شاخ گاو پاک کرده بود که پیاله باشد. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 170). در ناظم الاطباء بفتح لام و به معنی قلاچوری آمده است. در لغت بالغ ترکی بمعنی طاس چوبین و شاخ گاو که بدان شراب خورند. (احوال و اشعار رودکی ص 1193). شاخ گاو میان تهی و یا چوب میان تهی که در آن شراب خورند. (ناظم الاطباء). پیمانه که از چوب یا شاخ سازند و بدان شراب و آب خورند. (فرهنگ رشیدی). پیمانۀ شراب. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). پیمانه که از چوب و یا از شاخ گاو سازند و بدان شراب زنند. (شرفنامۀ منیری) :
بدیدش همان جای برتخت خویش
یکی بالغ و کالۀ می به پیش.
اسدی (گرشاسب نامه).
هزار از بزرگان خسروپرست
تکوک بلورین و بالغ بدست.
اسدی (گرشاسب نامه).
با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب
آمد به خان چاکر خود خواجه باصواب.
عمار.
بنشان به تارم اندر مر ترک خویش را
با چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو.
عماره
لغت نامه دهخدا
شهرکی است به ماوراءالنهر بر حد فرغانه و ایلاق. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام قصبۀ مرکزی است در ولایت قونیه در سنجاق حمید ملحق به قضای اکردیر که در ساحل شمالی دریاچۀ اکردیر، در 20 هزارگزی شمال اکردیر و 40 هزارگزی شمال شرقی اسپارطه واقع شده و 3200 تن سکنه دارد که قریب 700 تن یونانی و بقیه مسلمان و ترک اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
نام ناحیه ای است در ولایت قونیه، و مرکب است از 25 قریه در میان این ناحیه قپوطاغی (کوه قپو) از طرف جنوب غربی بسوی شمال شرقی امتداد پیدا کرده و بشکل دماغه به درون دریاچه پیش رفته است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
رسا، کافی، بسنده، رسنده، بحد بلوغ رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
به حد بلوغ رسیده، رسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
((لَ))
پیمانه ای که از شاخ کرگدن یا گاو یا عاج فیل یا چوب درست کنند، پالغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
((لِ))
افزون، بیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
بالغٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
Adult, Mature, Grownup
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulte, mature
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
성숙한 , 어른
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
yetişkin, olgun
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
بالغ , بالغ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
mzima, mzee
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
প্রাপ্তবয়স্ক , প্রাপ্তবয়স্ক , পরিপক্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
מבוגר , בוגר , בוגר
دیکشنری فارسی به عبری
بالغ
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
大人の , 成熟した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
volwassen, volwassene, rijp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
वयस्क , बड़ा , परिपक्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
dewasa, matang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
ผู้ใหญ่ , ผู้ใหญ่ , สุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulto, maduro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulto, maduro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
成熟的 , 成人的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
dorosły, dojrzały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
дорослий , зрілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
erwachsen, reif
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
взрослый , зрелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بالغ
تصویر بالغ
adulto, maturo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی