معنی بارده - جستجوی لغت در جدول جو

بارده

تصویری از بارده — تصویر بارده

فرهنگ فارسی عمید

بارده

تصویری از بارده — تصویر بارده

فرهنگ فارسی عمید

بارده

لغت نامه دهخدا

بارده

لغت نامه دهخدا

بارده

لغت نامه دهخدا

بارده

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باراه — تصویر باراه

کسی که به راه راست می رود، باانصاف

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بارقه — تصویر بارقه

روشنایی، پرتو مثلاً بارقه ای از ایمان در او وجود دارد، برق زننده،، درخشنده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از باردهی — تصویر باردهی

میوه دادن، حاصل دادن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از وارده — تصویر وارده

وارد شده مثلاً جراحت وارده بر او شدید بود، نقل شده
واردۀ قلبی: در تصوف وارد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بسارده — تصویر بسارده

زمینی که آن را شخم زده و برای کاشتن آماده کرده باشند

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بازده — تصویر بازده

نتیجۀ کار یک دستگاه به نسبت مقدار انرژی که در آن مصرف می شود، مقدار محصولی که انسان یا ماشین در مدت معین تولید می کند، راندمان

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بارنده — تصویر بارنده

ابری که باران از آن بیاید، هر چیزی که مانند باران فرو ریزد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از براده — تصویر براده

ریزه های فلز که هنگام کوبیدن یا سوهان زدن آن می ریزد، سونش، ساوآهن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بادره — تصویر بادره

تیزی خشم، شتاب زدگی، خطا در فعل یا قول که از خشم پدید آید

فرهنگ فارسی عمید

(دِ)

میوه آوردن درخت. بارآوری. حاصل دادن درخت. رجوع به جنگل شناسی ساعی چ 1327 هجری شمسی دانشگاه طهران ج 1 ص 162، 166، 169 شود

لغت نامه دهخدا

مونث شارد چکامه چکامه ای که برسر زبانهاباشد مونث شارد، واحد شارد، جمع شوارد شرد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نارده — تصویر نارده

کنه ای که بر تن جانوران چسبد و خون آنها را بمکد، پشه بق

فرهنگ لغت هوشیار

جمع وارد، درآیندگان راه ها رسیده ها وارده درفارسی مونث وارد گذرگاه، گذرنده، بر آب آینده آب بردارنده مونث وارد: (اجناس وارده)، جمع واردات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فارده — تصویر فارده

مونث فارد: و گوسفند خانگی، ماده شتر تنها

فرهنگ لغت هوشیار

چوبی که در زیر درخت میوه دار گذارند تا از سنگینی میوه نشکند، داربست

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از براده — تصویر براده

خرده های آهن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بارجه — تصویر بارجه

مرد بسیار شر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بارحه — تصویر بارحه

دوش دیشب دوش شب گذشته. یا بارحه اولی. پرندوش پریشب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بارقه — تصویر بارقه

روشنی و درخشنگدی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بارکده — تصویر بارکده

بار انداز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بارگه — تصویر بارگه

دربار، قصر شاهان، بارگاه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بارنده — تصویر بارنده

آنچه می بارد آنچه بشکل قطرات آب فرو ریزد

فرهنگ لغت هوشیار

مقدار درآمد و نتیجه و بهره برداری که از زمین مزروع یا کارخانه ای حاصل شود

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بائده — تصویر بائده

هلاک شونده، نابود شونده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بسارده — تصویر بسارده

زمین شخم شده، زمینی که جهت کاشتن چیزی آب داده باشند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بارحه — تصویر بارحه

((رِ حِ))

دوش، شب گذشته

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بازده — تصویر بازده

((دِ))

نتیجه کار، راندمان

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بازده — تصویر بازده

نتیجه، سرانجام، راندمان

فرهنگ واژه فارسی سره

قسمت دیوار بیرونی ایوان، حدود نیم متر از بالای سقف را برای

فرهنگ گویش مازندرانی