جدول جو
جدول جو

معنی بادیانت - جستجوی لغت در جدول جو

بادیانت
دیندار متدین دین دار بادین مقابل بی دیانت بی دین
تصویری از بادیانت
تصویر بادیانت
فرهنگ لغت هوشیار
بادیانت
دیندار، مومن، متدین، متقی
متضاد: بی دیانت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادینان
تصویر بادینان
(پسرانه)
منان، نام عشیرهایی معروف در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، یکی از لهجه های زبان کردی (نگارش کردی: بادینان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادخانه
تصویر بادخانه
محل رهگذر باد، بادخون، بادخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادگانه
تصویر بادگانه
نوعی پنجره یا پرده از جنس چوب های نازک که برای جریان یافتن هوا، جلو در یا پنجره کار می گذاشتند، کرکره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادیان
تصویر بادیان
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
بادیان ختایی: در علم زیست شناسی میوۀ درختی بومی شرق آسیا و شبیه آلش با گل های زرد که میوه اش مصرف دارویی دارد
بادیان رومی: گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
به دست آوردن دوبارۀ مواد قابل مصرف از مواد استفاده شده، یافتن دوبارۀ چیزی، دریافت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادیانه
تصویر شادیانه
از روی شادی و خوشحالی، توام با شادی، جشنی که از روی شادی و نشاط می گیرند، ساز و دهلی که در جشن و شادمانی می نوازند، مژدگانی
فرهنگ فارسی عمید
رشته کوهی است در مغرب خونسار که از جنوب شرقی بکوههای دالان و حوازدان و سفیدکوه و قمشه متصل گردیده و پس از آن در همان امتداد کوه دمبالار و کوههای بوانات کشیده شده قلۀمرتفع آن در جنوب آباده موسوم به بل 4320 گز است
لغت نامه دهخدا
از تیره ماگنولیاسه، منبتش چین، هند، فیلیپین، ژاپن و آمریکای شمالیست، قسمت قابل مصرف، میوه و مادۀ مؤثره، اسانس، رجوع به کارآموزی داروسازی ص 200 شود، اسم تازی رازیانج است و بفارسی رازیانه گویند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(بادیان)
بادیانه. تخمی است دوائی، بعربی آنرا شمار و رازیانج گویند. گرم و خشک است در دوم. (آنندراج). تخم نباتی است بلندتر از زرعی، ساقش مربع و برگش باریک و خوشبو و گلش مایل بسپیدی و آن را انیسون گویند. مصلح ضرر چائی ختائی است که استعمال و شرب آن متداول شده. (انجمن آرا). گیاه معطری از طایفۀ چتریان که رازیانه نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 180 شود. رازیانج. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). بادتخم. وادیان. (شعوری از اختیارات). رازیانه. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). چارتخم:
نیست مرا وقت ضعیفی هنوز
بشکندش این شکر و بادیان.
ناصرخسرو.
(تر آن) گرم است بدرجۀ دوم و خشک بدرجۀ اول و خشک (آن) گرم و تر باشد سده را بگشاید و ادرار کند و رطوبتها را بگدازد و بادها را بشکند و آب او اندر چشم کشند چشم را روشن کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ بادیه، (قطر المحیط) (اقرب الموارد)، رجوع به بادیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زبادیات
تصویر زبادیات
گربه دشتیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبادیان
تصویر قبادیان
کواتان کوادان نام شهری در خراسان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبادیانی
تصویر قبادیانی
کواتانی کوادیانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادیانه
تصویر شادیانه
از روی خوشحالی و شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگانه
تصویر بادگانه
دریچه مشبکی که توسط آن از درون اطاق بیرون را توان دید و بعکس
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره چتریان که دو ساله یا پایاست رازیانه و آن دارای انواع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
همچون بادبان بودن و عمل کردن مجازا بسرعت بردن، کشتی رانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دیانت
تصویر بی دیانت
بی دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
دوباره بدست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالیاقت
تصویر بالیاقت
کسی که لیاقت داشته باشد، کسی که لایق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادیاوند
تصویر بادیاوند
قوی و پرقدرت، دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیافت
تصویر بازیافت
آن چه که بی زحمت و رنج به دست آید، به دست آوردن مواد قابل استفاده از موادی که قبلاً مصرف شده اند، پیدا کردن و به دست آوردن آن چه گم شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادیانه
تصویر شادیانه
((نِ یا نَ))
آن چه از روی شادی باشد، شاد، عیش، طرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادبانه
تصویر بادبانه
((نِ))
سایه بان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادگانه
تصویر بادگانه
((نِ))
دریچه مشبکی که توسط آن از درون اتاق بیرون را توان دید و به عکس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
Breezy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
ветреный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
windig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
вітряний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
wietrzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
微风的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
ventoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بادبانی
تصویر بادبانی
ventoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی