ابن حیوس. فرزند حیوس صنهاجی، از امرای اندلس بود که بناهای شهر اغرناطه در زمان او آباد و تکمیل شد و این شهر در روزگار انقلاب اندلس ضد اعراب احداث شد. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 129)
ابن حیوس. فرزند حیوس صنهاجی، از امرای اندلس بود که بناهای شهر اغرناطه در زمان او آباد و تکمیل شد و این شهر در روزگار انقلاب اندلس ضد اعراب احداث شد. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 129)
نام دو موضع است در مغرب یکی بادس زاب و دیگری بادس فاس بکنار دریا نزدیک فاس است. (از معجم البلدان). رجوع به الحلل السندسیه جزء 1 ص 63 و 68 و قاموس الاعلام ترکی و مراصد الاطلاع شود، خانه تابستانی. (برهان) (شعوری ج 1 ورق 155 ص ب) (ناظم الاطباء) ، خانه ای که در اطراف آن بادگیر ساخته باشند. (برهان). خانه بادگیردار. (ناظم الاطباء)
نام دو موضع است در مغرب یکی بادس زاب و دیگری بادس فاس بکنار دریا نزدیک فاس است. (از معجم البلدان). رجوع به الحلل السندسیه جزء 1 ص 63 و 68 و قاموس الاعلام ترکی و مراصد الاطلاع شود، خانه تابستانی. (برهان) (شعوری ج 1 ورق 155 ص ب) (ناظم الاطباء) ، خانه ای که در اطراف آن بادگیر ساخته باشند. (برهان). خانه بادگیردار. (ناظم الاطباء)
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادرو، باد دژنام، بادژ، بادشنام، سرخ باد
باد سُرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادرو، باد دِژنام، بادِژ، بادِشنام، سُرخ باد
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، باد دژنام، بادرو، بادشنام، بادر، سرخ باد
باد سُرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، باد دِژنام، بادرو، بادِشنام، بادَر، سُرخ باد
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، ترنج، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتو
بالَنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، تُرَنج، اُترُج، بادَرَنج، بادرَنگ، بادارَنگ، واترَنگ، وارَنگ، باتو
کار کننده با باد مثلاً آسیای بادی، کشتی بادی، سازهای بادی، ویژگی وسیله ای ارتجاعی مانند لاستیک که آن را از هوا پر می کنند مثلاً قایق بادی، ویژگی سلاحی که با فشار هوا گلوله را پرتاب می کند مثلاً تفنگ بادی باشی، همیشه باشی، برای مثال شاد بادی که کردیم شادان / ای به تو خان و مانم آبادان (نظامی۴ - ۶۷۹) دور شونده، آغاز کننده، شروع کننده، آشکار شونده، پیدا شونده
کار کننده با باد مثلاً آسیای بادی، کشتی بادی، سازهای بادی، ویژگی وسیله ای ارتجاعی مانند لاستیک که آن را از هوا پر می کنند مثلاً قایق بادی، ویژگی سلاحی که با فشار هوا گلوله را پرتاب می کند مثلاً تفنگ بادی باشی، همیشه باشی، برای مِثال شاد بادی که کردیَم شادان / ای به تو خان و مانم آبادان (نظامی۴ - ۶۷۹) دور شونده، آغاز کننده، شروع کننده، آشکار شونده، پیدا شونده
نوشابۀ مستی آور، شراب، می، برای مثال بیار باده که در بارگاه استغنا / چه پاسبان و چه سلطآنچه هوشیار و چه مست (حافظ - ۵۶) هر واردی که چون برق روشن شود و سریعاً خاموش گردد باده کشیدن: باده نوشیدن، باده خوردن
نوشابۀ مستی آور، شراب، می، برای مِثال بیار باده که در بارگاه استغنا / چه پاسبان و چه سلطآنچه هوشیار و چه مست (حافظ - ۵۶) هر واردی که چون برق روشن شود و سریعاً خاموش گردد باده کشیدن: باده نوشیدن، باده خوردن
بادسار. صاحب نخوت و گردنکش و متکبر. (برهان). خداوند نخوت و گردنکش و متکبر. (ناظم الاطباء). بانخوت. معجب. متکبر. (فرهنگ سروری). خودبین: مرا پیش کاوس بردی نوان یکی بادسر نامور پهلوان. فردوسی. بادسر خاکسار خواهد بود بادخور خاکخوار خواهدبود. اوحدی. رجوع به باد شود. ج، بادسران. (شرفنامۀ منیری). مغروران. گردنکشان: ما که و اختیار چه کاین شجره ست آن ما بد پسران خانه کن بادسران سرسری. خاقانی
بادسار. صاحب نخوت و گردنکش و متکبر. (برهان). خداوند نخوت و گردنکش و متکبر. (ناظم الاطباء). بانخوت. معجب. متکبر. (فرهنگ سروری). خودبین: مرا پیش کاوس بردی نوان یکی بادسر نامور پهلوان. فردوسی. بادسر خاکسار خواهد بود بادخور خاکخوار خواهدبود. اوحدی. رجوع به باد شود. ج، بادسران. (شرفنامۀ منیری). مغروران. گردنکشان: ما که و اختیار چه کاین شجره ست آن ِ ما بد پسران خانه کن بادسران سرسری. خاقانی
ابومحمد. از محدثان بود، وی از ابوعبدالله محمد بن محمد بن بسطام مجالسی را که عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن عبدوس بر او املاء کرد روایت دارد. ابوبکر احمد بن عبدالرحمن از بادسی روایت دارد. (از معجم البلدان: بادس). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد. ابویعقوب. سرور اولیای متصوفۀ مغرب است که در آغاز قرن هشتم هجری میزیسته. رجوع به ترجمه مقدمۀ ابن خلدون چ 1336 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 658 شود
ابومحمد. از محدثان بود، وی از ابوعبدالله محمد بن محمد بن بسطام مجالسی را که عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن عبدوس بر او املاء کرد روایت دارد. ابوبکر احمد بن عبدالرحمن از بادسی روایت دارد. (از معجم البلدان: بادس). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد. ابویعقوب. سرور اولیای متصوفۀ مغرب است که در آغاز قرن هشتم هجری میزیسته. رجوع به ترجمه مقدمۀ ابن خلدون چ 1336 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 658 شود