- باخلان
- ترکی غاژک دارغاژ مرغ آتش (گویش گیلکی) از پرندگان
معنی باخلان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی غاژک دارغاژ مرغ آتش (گویش گیلکی) از پرندگان
دهلیز خانه. بالنده، در حال بالیدن در حال نمو کردن، نمو کننده، بالنده، فزاینده
دهلیز خانه، دالان، برای مثال یکی را سد یاجوج است باره / یکی را روضۀ خلد است بالان (عنصری - ۲۶۹) ، دام، تله
نمو کننده، در حال نمو
نمو کننده، در حال نمو
دهلیز خانه
آرشیویست
فرانسوی تراز، ترازو، ترازباری زبانزد ورزشی، تراز باری زبانزد ساختمانی نگاهداشتن بدن در حالات مختلف در روی دست با حفظ تعادل، تعادل و توازن بین عناصر و عوامل یک اثر هنری، موازنه دارایی و بدهی تعادل میان وام و اعتبار. سنجیدن عملیات خرید و فروش ظرف یکسال، بیلان عملیات تجاری
خوارزمی (گمان می رود همان پاسبان پارسی باشد) دستیار، باژ گیر، پاسبان
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
ماء مور وصول باج خراج ستان محصل مالیات
کسی که نگاهدارنده باغ باشد
ترکی مرداب زمین یا آبی راکد که پای در آن فرو رود، لجنزار
نگاهدارنده حافظ نگهبان، خزانه دار، کسی که نامه ها و سندهای اداری را در محلی ضبط کند ضباط
توقف، درنگ
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محل وزش باد، قبیله ایی از کردها که در اطراف خانقین سکونت دارند (نگارش کردی: باژیلان)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مکان روباز، مکانی نزدیک سلیمانیه محل یکی از جنگهای شیخ محمود حفید با انگلستان (نگارش کردی:بازیان)
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محترم، لایق، دارای روح بزرگ، نام سردار افراسیاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد
به وارون
حرکت دهنده باد، فرشته ای که باد را حرکت دهد
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی
خرخیار
خورجین، جای بار
ترکی مرداب آبگند ترکی مرداب
گیاهی از تیره چتریان که دو ساله یا پایاست رازیانه و آن دارای انواع است
بادنجان