- باخع
- آدمکش
معنی باخع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کفتار پیسه دار، سگ پیسه دار
فروشنده فروختار
فروشنده
آنکه در فضل تمام و کمال باشد
کاسه پشت لاک پشت سنگ پشت
زفت نا بخشنده تنگ چشم گرسنه چشم تنگ چشم
کم کننده حق کسی، ظالم
برد و باخت، مغلوبیت در قمار، زیان، مقابل برد
فروشنده، آنکه چیزی را می فروشد
باختن، مالی که در قمار از دست می دهند
نیکو، فائق، کسی که در علم و فضل یا جمال بر دیگران برتری دارد
دانا
لاک پشت، برای مثال چون باخه ای به همت زادی ز بیضۀ دین / دان خصم جان هوا را چون ماهیان هوا را (امیرخسرو- مجمع الفرس - باخه)
خود کشی، چاه کندن، چیرگی
پارسی تازی شده باز بازه یاز اندازه ای برابربا سر انگشت دست راست تاسر انگشت دست چپ هنگامیس که دست ها رابه دو سوی گشوده ایم واحد طول از سر انگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ آنگاه که دستها را افقی بطرفین باز کنند باز
اندازه دو دست که از هم گشوده باشد، فروشنده
اندازۀ از سرانگشت دست راست تا سرانگشت دست چپ وقتی که دست ها را افقی به دو طرف باز کنند، باز، یاز