جدول جو
جدول جو

معنی باحجاب - جستجوی لغت در جدول جو

باحجاب
((حِ))
دارای پوشش اسلامی
تصویری از باحجاب
تصویر باحجاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی حجاب
تصویر بی حجاب
فاقد پوشش اسلامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتجاب
تصویر احتجاب
در حجاب رفتن، پوشیدگی، پوشش، حجاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدحساب
تصویر بدحساب
کسی که در داد و ستد با مردم راست و درست نباشد، آنکه بدهی خود را به موقع ندهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باریاب
تصویر باریاب
زمینی که با آب قنات یا رودخانه آبیاری شود
باریابنده، کسی که به حضور پادشاه بار یابد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازتاب
تصویر بازتاب
درخشش، انعکاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احتجاب
تصویر احتجاب
در پرده شدن، درحجاب شدن، در پرده رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیحساب
تصویر بیحساب
بیشمار بی اندازه، ناصحیح نادرست، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیاب
تصویر بازیاب
برزگر و زارع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازجای
تصویر بازجای
ماوی، مکان، مستقر، باقیمانده، من بعد، بازگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازتاب
تصویر بازتاب
انعکاس، درخشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حجاب
تصویر بی حجاب
بی پرده بی پرده، زنی که بدون چادر و نقاب بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدحساب
تصویر بدحساب
کسی که در خرید وفروش با مردم درست نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناحساب
تصویر ناحساب
آنکه بحق اذعان نکند، زورگو
فرهنگ لغت هوشیار
((بَ. حِ))
خصوصیات کسی که حساب و کتاب درستی ندارد و بدهی خود را به موقع پرداخت نمی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازتاب
تصویر بازتاب
برگشت، انعکاس، مجازاً، اثری که از چیزی در دیگران یا در محیط پدیدار شود، پاسخ غیرارادی موجود زنده به محرک (روانشناسی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتجاب
تصویر احتجاب
((اِ تِ))
در پرده شدن، در حجاب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باحفاظ
تصویر باحفاظ
((حِ))
با شرم، باحیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازتاب
تصویر بازتاب
انعکاس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازتاب
تصویر بازتاب
Reflection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
प्रतिबिंब
دیکشنری فارسی به هندی
การสะท้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
відображення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
הַשְׁלָכָה
دیکشنری فارسی به عبری